همراهان کوهستان سبز
ارتفا عات سر به فلک کشیده کوه های صاحب الزمان (عج)،سوزوسرمای زمستان ،صعب العبور بودن مسیر، خودرو پارک شده در دامنه کوه، خودرونهالستانی او، کوله پشتی سنگین ، ظرف آب ، بیل، کلنگ ، نهال های سبز، اراده ، همت، سبزی، سبز اندیشی ،جمعه ، هر جمعه ،جمعه های ۹ سال
با دستان سبزش ،نهال ها را در کوله پشتی های دوخته شده توسط خودش جای می دهد ،کوله های سبز وسنگین بر شانه هاآرام می گیرد و خودش آخرین کوله وبیل وکلنگ را بردوش می زند وهمه چیز در مقابل این اراده وهمت رنگ می بازد.
عشق به کاشتن وایجاد فضای سبز وچشم نواز برای رهگذران وکوهنوردان چنان اورا مصمم کرده است که پستی وبلندی های کوه، عدم امکانات مناسب ، سردی وگرمی هوا وسایر عوامل دلسرد کننده در مقابل اراده وهمتش سر تعظیم فروآورده اند.
آری! سارنگ منصوری بر فراز کوه های صاحب الزمان (عج) کاشتن وتوسعه فضای سبز را به رایگان رونق می بخشد ودرس می دهد.
۹ سال پیش هنگامی که سارنگ خستگی صعود به کوه صاحب الزمان (عج) را برفراز آن از تن بدر می کرد، در درونش تحولی سبز وبالنده جوشش گرفت ومصمم شد همه سختی های کار را به جان بخرد ودر قبالش عرصه ای سبز را برای صحرادلان وعاشقان طعبیت بدون هیچ چشم داشتی به وجود آورد.
اگر دستی به کاشتن ،کشاورزی وسختی های آن داشته باشی ،ارزش کار او بیشتر برایت مفهوم پیدا می کند،بخصوص زمانی که می فهمی حدود ۳۰۰ اصله از نهال های این عرصه سبز توسط ظرف های آبی که از پایین کوه حمل کرده ،آبیاری شده اند .
حدود ۲۰۰۰ اصله درخت در مساحتی به میزان بیش از یک هکتار حاصل تلاش وهمت این جوان سبز قامت است که در پارکی که نام بدر را خودش برآن نهاده است، جلوه ای زیبا وچشم نواز برای عاشقان طبیعت وکوهنوردان خسته که در تابش آفتاب سایه ای را گدایی می کنندبه وجود آورده است.
به پاس احترام به این اندیشه سبز وبالنده و دست مریزاد به این جوان سبز قامت ،با کوله ای از اشتیاق وشوق افتخار همگامی با اودرجمعه ای نصیبم شد. با اینکه در میانه راه بعضی ادارات ونهادها به یاری اوشتافته اند، ولی باز هم کار سخت است وطاقت فرسا.
باید باشی وببینی چگونه سارنگ با شور واشتیاق، گلدان های سنگین را از پای کوه حمل می کند وبرفراز کوه می کارد تا دیگران سبزی وخرمی را بغل بغل درو کنند.
وقتی از کاشتن فارغ می شود ،به سراغش می روم وبه عنوان یک شهروند دستش را به گرمی می فشارم. به کنار استخر احداث شده دعوتم می کند. از اومی پرسم استخر را چگونه ساخته ای ومصالح را چگونه بربالای کوه آورده ای ؟
می گوید:شش ماه طول کشید تا این استخررا احداث کردیم، کندن کوه ،آوردن سیمان ومصالح کار بسیار سختی بود،ولی خدارا شکر که از عهده اش برآمدیم. سال ۷۹که کار را شروع کردم ،آبیاری درختان بسیار سخت بود. پس از کاشت نهال می بایست به پایین کوه بیایم وظرف آب را برای آبیاری به بالای کوه ببرم، ولی حالا با انتقال آب از آبشار مصنوعی که شهرداری برفراز کوه راه اندازی کرده است با ذخیره آب در این استخر کار برایم راحت تر شده است .
از سارنگ می پرسم از تیم همراهت بگو در این راه چه کسانی همراه وهمیار تو بوده اند می گوید کار را خودم شروع کردم ولی در ادامه راه آقایان محمد رضا کریمی، غلامحسین غلامی، علی اکبر احمدی ،رضا غفاری ،مهدی رجبی زاده ،محمد امام علی نژاد،داود اکبری ،امید میرزا قلی، محسن اسماعیلی و احمد حکاک هر جمعه به یاری ام می آیند وبا حمل نهال از دامنه کوه وکندن گوده وآبیاری یاری ام می دهند.
می گوید: اداره کل منابع طبیعی استان کرمان در سال ۱۳۸۴ در تامین لوله ها ونهال کمکم کرد واین همکاری تا کنون ادامه دارد وشهرداری کرمان نیز در تامین آب و نهال یاری ام داد، که جا دارد از این دودستگاه تشکر کنم.
از سارنگ می پرسم از مردم ومسئولان چه توقعی داری؟
می گوید :همین که امروز می بینم خانواده ها وهمشهریان پس ازکوه پیمایی به دامن سبز این پارک پناه می آورند وخستگی ازتن بدر می کنند ، انتظارم برآورده شده است ولی گاهی وقت ها که می بینم ، بعضی ها به درختان آسیب می رسانند ،فواره استخر را می شکنند، زباله ها را در پارک با اینکه سطل زباله گذاشته ام رها می کنند، دلم می گیرد،من از مردم هیچ چشم داشتی غیر از حفاظت از این عرصه ندارم.
باز هم از شهرداری کرمان که در تهیه نهال واستفاده از آب آبشار ونصب نیمکت وسطل زباله کمکم کرد، از اداره کل منابع طبیعی استان که در تهیه لوله ونهال همکاری کردند ، تشکر می کنم و امیدوارم این همکاری ها همچنان با قوت ادامه داشته باشد.
وآخرین خواسته تو :
می گوید :دوست داشتم اسم خود ودوستانم را به عنوان یک سازمان مردم نهاد (NGo)تحت عنوان “همراهان کوهستان سبز” ثبت کنم ولی تا بحال با پیگیری ها ومراجعاتی که به استانداری داشته ام موفق به ثبت این سازمان نشده ام ،تنها خواسته ام ثبت همین سازمان است،از عهده بقیه امور با عنایت به پروردگار متعال وهمت دوستان بر می آیم .
سرمه همت وتلاش سارنگ را برچشمانم می مالم وبا درختان سبزش نگاهم را به بهار می دوزم واز سارنگ منصودی ویارانش جدا می شوم ، آنها دارند هنوز درخت می کارند .
چه روز سبزی بود حمید هرندی
این مطلب در روزنامه محلی ندای وحدت شماره۸۴۷ به تاریخ ۲۸/۱۱/۱۳۸۸ و روزنامه پیام ما شماره ۱۰۷ به تاریخ ۲۸/۱۱/۱۳۸۸ درج شده است.