گویش ها ، واژه ها و لهجه های محلی و بومی شهرستا ن بافت (۳)
اوقات فراغت تابستان در بافت
* حالا هی سر چِنگو بشین و غرغر کن که بافت سینما نداره و مَع تابستونی چکار کنم ؟ مث اینه که فقط سه ماه تعطیلی باید بری سینما
ای قدر صبح ها تا لنگ ظار نخواب ، بلند شو مثل قدیما برو با بچا همسایه لِپَر بازی کن ،گو چفته ، گوقار یا گومرزنگو بازی کن
ظهرها برو گُلم مهدی آباد یا بُندرآسیاب جفته ، آب تنی کن
ای قدر هم با ای دوشاخت سنگ به طرف چغوک ها پرت نکن ، یه وخ می زنی تو چشم چار مردم ، اووَخ دیه بیا و سیل کن ، گِل بیارو گِل اشترو درست کن
حرفامو شنفتی ، یا حواست تو سینمایه ، یجور سینما سینما می زنه ، که آدم اگه نشناسش ، فکر می کنه بیک ایمانوردی یا بهروز وثوقه
* بله ، حرفاتو شنیدم ننه ، حالا همینم مونده ، مث قدیما بیام سنگ شیشو یا آندوخت پوراندوخت بازی کنم، ننه ای بازی هایی که تو می گی، دی قدیمی شده ، حالا همه پلی استیشن بازی می کنن ، اووخ تو به من می گی بیا برو چپل بازی ، لپَربازی یا چم فهمم گوچفته
اصلاً ننه بلند شو بیا با من بریم گوقار ، ببینم چطور باید گوقار بازی کنم ، تازه بابام هم یادش رفته چطور گوقار بازی کنه تا به من برسه
* ننه : آخه ! بچه ، اشکمت سفره سگا بشه ،کله مورچه خورده ای ، که ای قدر وِر می زنی ، گوقار بچه مردینا بازی می کنن ، مع بیام با تو گوقار بازی کنم؟
حالا اگه می گفتی : بیا سنگ شیشو بازی کنیم ، باز حرفی
* خیلی خوب ! ننه بیا سنگ شیشو بازی کنیم ، ببینم تو سنگ شیشو بلد هستی
* بله که بلدم ، سنگ شیشو چند جور می شه بازی کرد : پنج تائیو ، ۱۲ تائیو و…
یه وَر دار ، دو وَردار ، سه وَردار …پنج وَردار ، سرش ، بُنش ،غنچ
* ننه کُپ یادت رفت.
کُپ تو سرت بخوره ، که ای قدر با من کَل کَل نکنی.
* مع می دونستم ننه ، تا دو کلمه حرف حساب با تو بزنم ، شروع می کنی به نفرین کردن، خدا شانس بده بچا مردم می رن استخر شنا ، اووخ ننم به من می گه بیا برو گُلم مهدی آباد ، بچا مردم همشون تفنگ بادی دارن ، اووخ ننم به من می گه با دوشاخت به چغوک ها و کراجیک ها سنگ نزن
کاش لااقل ای دوچرخه ام کِلَخنه نشده بود ، می رفتم دوچرخه سواری
* ننه : خدا بدادم برسه اگه قرار باشه ای سه ماه تعطیلی هر روز مث سگ دم گوش من کُلیس کلُیس بکنه ، سرسام می گیرم
مع امروز باید تکلیف تو رو با بابات روشن کنم ، اگه قرار باشه هر صبح تا کله مرگت رااز خواب برمی داری ، بیای بری جلو آینه و فُکلت را گُلو مولو بکنی یا مث تابلو ماشین رهنما اونارو سیخ بکنی و بعدش هم بیای با من از اوقات فراغت حرف بزنی ، مع حوصله ای قرتی بازیا رو ندارم .
* ببین ننه ، اَ دوباره عصبانی شدی ، ای قدر لولی بازی در نکن ، مع که حرف بی حساب نمی زنم ، می گم برا سه ماه تعطیلی مع یه برنامه ریزی بکنین .
* ننه : بلند شو ، بلام تو سرت بخوره ، پدرسگ جِرجِرو ، اَ توش در شدی ، هیچی بهت نمی گم رو باد افتادی و برا من قمل می شکنی ، اوقات فراغت تو کله الاغت ، نگبت
حتماً دو روز دیگه آهنگ سوسن خانم می ذاری و به بابات می گی بیا رَپ برقصیم ، لندهور
* آخه ! ننه چرا عصبانی شدی ، مع که حرف بدی نزدم ، گفتم مع سه ماه تعطیلی چکار کنم ؟
* ننه : دوباره گفت : اوقات فراغت
باشه من یه برنامه برات می دم ، اووخ جرأت داری اونو اجرا نکن
تیرماه : هرروز تا کله ظهر بخواب و بعد تا نصفه شب فارسی وان نگاه کن
مرداد : هر روز تا کله ظهر بخواب و بعد جومونگ ۲ ،۳ ،۴ ،۵ و…نگاه کن
شهریور : هر روز تا کله ظهر بخواب و تکرار فارسی وان و انواع جومونگ را نگاه کن
* باشه ننه فقط یه قولی از طرف بابام به من بده ، مع تا می خوام فارسی وان نگاه کنم ، بابام می زنه تو کَلم ،می گه فارسی وان بدآموزی داره
اووخ ! خودش تا صبح می شینه فارسی وان نگاه می کنه ، یه روز ازش پرسیدم ؟ بابا تو که می گفتی فارسی وان بدآموزی داره ، پس چرا خودت نگاه می کنی ؟
می دونی بابا چی گفت : گفت برا تو بدآموزی داره ، ولی برا من پند آموزه ، بابا همش از ویکتوریا حرف می زنه و می گه کاش یه مو از خانم ویکتوریا ته کله مادرت بود.
* ننه : بابا گفت ؟ بذار امروز پاش تو ای خونه بذاره ، یه ویکتوریایی نشونش بدم ، که همراه با تو سه ماه اوقات نقاهت رو بگذرونه
بذار بیایه ، هم چی پُکش رو بسوزونم ، که ویکتوریا براش زارزار بزنه، کاش تو هم از او پا نگرفته بودی ، پُله ها تو سرت
معنی واژه ها :
سر چنگو نشستن : روی دوپا نشستن
غرغرکردن : بسیار حرف زدن
مع : من
مث : مثل
ای قدر : این قدر
لنگ ظار : تا ظهر
لپَربازی : نوعی بازی محلی
گوچفته ، گوقار ، گومرزنگو : انواع بازی های محلی
گُلم : برکه ، جای گودی در مسیر آب که به حالت استخر در آمده باشد
مهدی آباد : نام محلی است در بافت
بُندر آسیاب جفته : نام محلی است در بافت
دوشاخ : وسیله ای است که با چوب دوشاخه ، لاستیک و یک تکه چرم به نام کوش برای پرتاب سنگ ساخته می شود
چغوک : گنجشک
یه وخ : یک وقت
چشم وچار : چشم
سیل کن : تماشا کن
گل بیارو گل اشترو درست کن : ضرب المثلی است
شنفتی : شنیدی
سنگ شیشو : بازی محلی است
اووخ : آنوقت
چپل بازی : بازی محلی است
چم فهمم : چه می دانم
اشکمت سفره سگا : نفرینی است
کله مورچه خورده ای : پر حرف هستی
غنچ و کپ : اصطلاحاتی است در بازی سنگ شیشو
کَل کَل : سر به سر گذاشتن
کراجیک : نام پرنده ای است
کِلَخنه : خراب ، قراضه
کُلیس کُلیس کردن : واق واق کردن سگ
سرسام : بیماری عصبی
گولو مولو : مچاله و ورهم مالیده
اَدوباره : از دوباره
لولی بازی : داد و قال و سرو صدا کردن
بلام تو سرت : نفرینی است
جِرجِرو :کسی که زیاد حرف می زند
آتوش در شدی : مغرور شدی
روبادافتادی : مغرور شدی
پُکش رو بسوزونم : ناامیدش بکنم
قمل کندن : رقصیدن
پُله تو سرت : نفرینی است ، خاک بر سرت
پا نگرفته بودی : بدنیا نیامده بودی
لندهور : بدقواره
حمید هرندی