سخنان اینجانب در همایش
به نام خداوند رنگین کمان
صمیمانه از جناب آقای حمزه جواران فرماندار محترم بافت سپاسگزارم که وقت خودشان را در اختیار بنده قرار دادند.
در ابتدای سخنانم به روان پزشکان همشهری که در این شهر خدمت کردند و از بین ما رفتند ، درود می فرستم و برایشان غفران الهی را طلب می کنم، دکتر آرشفر، دکتر خلیلی، دکتر نعمت الله کاشانی که تلاش ها و خدمات زیادی را در طول خدمتشان در بافت انجام دادند ، دکتر شرفی ، دکتر رامین شهابی ، دکتر مسعود صفا ،دکتر صادقی ،دکترمصطفی سلطانی،دکتر مهدخت شهابی،دکتر فرزاد خواجه
مهندسی بافت در شورای پزشکی
به دردانه ترین و نازنین ترین فرزندان شهرم خیرمقدم عرض می کنم و بوجودشان افتخار می کنم.
از اینکه بخاطر بافت آمدید و در همایشش شرکت کردید، سپاسگزاریم ،دست عزیزان برگزارکننده هم درد نکند که این همایش زیبا را با حضور این همه پزشک افتخارآفرین برگزار کردید.
عنوان سخنانم را مهندسی بافت در شورای پزشکی انتخاب کردم به دو دلیل : یکی اینکه در علم پزشکی و در یک نگاه کلی ، مهندسی بافت ، مثلثی است با سه راس سلول ، داربست و سیگنال های بیولوژیک.
در این مثلث مهمترین راسش سلول ها هستند که بافت جدید را می سازند و دو راس دیگر تنها ابزارهایی هستند که با تکنیک های مهندسی به خدمت سلول در می آیند تا سلول بتواند ماموریت خود را به درستی انجام دهد که این خودش چالش مهم مهندسی بافت است که دسترسی کافی به منابع سلولی مورد نیاز هست ، با این نگاه به سراغ دلیل دوم می روم
شهر بافت را به عنوان یک ارگانیسم و موجود زنده ولی بیمار که بیماریش مزمن هم می باشد را به شورای پزشکی شما آورده ام ، تا نسخه ای را برای او تجویز کنید تا در دراز مدت ،بهبودی برایش به ارمغان بیاید.
بافت بیمار به امراض مزمن بسیاری گرفتار است و توقع نیست با کمک های اورژانسی او را نجات بدهید و با داروهای مسکن ، برای مدتی او را تسکین دهید
بافت شما ، سن شهرداریش حدود ۷۰ سال می باشد ، سنی به اندازه کرج ، بافت شما دستگاه گردش خونش ،کار نقل و انتقال ، را خوب انجام نمی دهد، عروق کرونر و شریان هایش نیاز به بالون و استند دارند ، قلب بافت خون را خوب پمپ نمی کند.
دستگاه گوارش بافت به دلیل کمبود اعتبارات ، کار تجزیه و انرژی و کمک رسانی را خوب انجام نمی دهد.
غده های هیپوتیز،تیرویید،پاراتیرویید،فوق کلیوی ،تیموس، پانکراس، که باید هورمون برای سوخت و ساز و رشد بافت تولید کنند ؛ انگاری به غدد بدخیم سرطانی تبدیل شده اند.
دستگاه عضلانی بافت نیز مانند دیگر دستگاه ها، چون بافت هایش خوب عمل نمی کند، حرکاتش غیر کنترل هست .
دستگاه تنفسی بافت ، با توجه به خوش آب و هوا بودنش در گذشته ، این روزها حال و روز خوشی ندارد، باغاتش به دلیل بی آبی و گرفتاری هایی که در رابطه با حقابه اش دارد ، خشک شده اند ،درختان سخاوتمند گردویش ،مربضی خراط گرفته اند ، صدای ریه های بافت به خس خس افتاده ، انگاری آسم گرفته اند.
زیر ساخت ها ، استخوان ها ، تاندول ها ، رباط های دستگاه اسکلتی او هم مشکل دارند ، پیکر سست و خمیده بافت انگاری راشتیسم هم گرفته است.
و دستگاه عصبی اش ، شاید بیش از همه دستگاه ها، مشکل دارد ، در این دستگاه که مغز بافت و فرماندهی آن قرار دارد ، در این ۳۰ ، ۴۰ سال ،گاهی نیمکره چپش که همان چپی ها باشند وارد گود شده و گاهی نیمکره راستش ، که همان راستی ها باشند وارد گود شده اند ، به همین خاطر اعصاب بافت خیلی سیاسی و ژله ای هست و حالت بیماری را دارد که پارکینسون گرفته و تمام اعضای بدنش به راست و چپ می لرزند.
با این آناتومی و تشریح ، نیازی نیست به تشریح دستگاه های ایمنی و لنفاوی بپردازم، زیرا وقتی اندام ها ، بافت ها و سلول ها و فراورده های سلولی با هم کار نمی کنند ، هزاران ویروس و باکتری از خود واکنش نشان داده و به سراغش آمده اند.
من بافت بیمار را به شورای پزشکی شما بزرگواران آورده ام تا با تخصص هایی که دارید ، نسخه ای را برای او تجویز کنید ، تا در درازمدت بیماری هایش کمی کاسته شود.
شان و منزلت شما افتخارآفرینان ، آنقدر والاست که انتظار نیست که همین امروز برای بافت شورای پزشکی تشکیل دهید و برایش دستگاه دیالیز، سیتی اسکن ،آم ارآی ، آمبولانس ،بخرید ، اینها همه مسکن هستند ، ولی برای تسکین او شورای پزشکی نیاز هست .
اگر با نگاه دکترانه خود بافت را به اتاق عمل ببرید ،اگر برای ساختن بافت به تعداد زیاد منابع سلولی نیاز هست و این منابع در دسترس نیست ، چه باید کرد ؟
آیا باید دنبال سلول های بنیادی رفت و به دنبال زایش و تکثبر سلول ها پرداخت ؟
و یا کاری دیگر برای این بیمار با آن همه درد مزمن کرد؟
بیمار خودی است و آشنا ، همه او را می شناسیم ، در او متولد شده ایم ، کارهای اورژانسی خوبی از سوی دکتر: نوحی ، دکتر حیدر امینی ، خانم دکتر فکرت ، زنده یاد دکتر طلاچیان،حاج ابراهیم نقوی ،خانم شایسته نصیری و اقای فرامرز جهانداری صورت گرفته که جای تقدیر وتشکر دارد .
ولی این کارها برای این همه درد مزمن بافت، در حد یک ریکاوری و تجویز چند قرص مسکن است .
برگزاری این همایش می تواند منشا و آغازی باشد برای پوشیدن روپوش های سپید پزشکی و درمان یک بیمار آشنا.
بر روپوش سپید پزشکیتان زیر سوگند بقراط با افتخار می نویسم:
بینایی دیدگانم تقدیم دکتر حیدر امینی
تپش قلبم تقدیم دکتر فریدون نوحی ، دکتر محمد اباذری ، دکتر یدالله رستگاری
شنیدن نجوای گل و بلبل ، تقدیم دکتر احمد دانشی
تمام بازیگوشی های کودکیم تقدیم دکتر پدرام نیکنفس
چشیدن غذا و…..تقدیم دکتر فرامرز درخشان
اساس و بنیاد سلول هایم تقدیم دکتر امیرعلی حمیدیه
آرامش روح وروانم تقدیم دکتر سهراب صادقی
سلامت چهار ستون بدنم تقدیم دکتر عباس سالاری
تاج دندان هایم تقدیم دکتر داوود مداحیان و خانم دکتر آذر اسلامی
رنگدانه های پوستم تقدیم دکتر ایرج اسفندیارپور
ایستادگی روی پاهایم تقدیم دکتر مهدی مداحی
مجدداً از برگزاری این همایش سپاسگزارم و از فرماندار محترم و دکتر احسان سلطانی مدیر اجرایی همایش و دیگر همکارانشان که حداکثر تلاش را برای هر چه بهتر برگزارکردن آن روا داشتند، تشکر می شود. حمید هرندی