مهدی خان خوارزمی مردی همرنگ و هم خانواده مهربانی ، نجابت ، امنیت و سازندگی
در پی گُل شدم تا چهره او بینم
دیدم او در دل عطر ، دیدم او در دل گُل ، در گلبرگ
دیدم او در تپش قلب چمن ، در شمعدانی
و پر زدن پروانه بر فراز شمع
همه جا پیدا بود ، همه جا پیدا بود
سخن از نیک مردی است که ادب در حضورش از خجالت آب می شد و صداقت ، اصالت و صفای باطن را می شد در وجودش تعریف کرد.
مانند باران بود و از وجودش باران محبت می بارید ، بدون اینکه بداند کاسه های خالی از آن کیست؟
دستانش همواره بوی گُل می داد ، نه اینکه گُل ها را بچیند ، نَه ، بوی دستان گُلش بخاطر گُل هایی بود که در شهر می کاشت ، آخر او شهردار بود .
مهربانی و نجابتش را در واژه ” دایی” به همه هدیه می داد ، وقتی دایی خطابت می کرد ، چقدر او را نزدیک می دیدی وهمشهری بودنش را در پوست و خونت حس می کردی.
مرحوم ” مهدی خوارزمی “که به احترام خصوصیات و ویژگی های اخلاقی نیک و ستوده ای که داشت ، خان صدایش می کردند ، در سال ۱۲۹۸ شمسی در دهستان خَبر از توابع شهرستان بافت پا به عرصه وجود گذاشت.
روستای خَبر و شهر بافت مهد رشد و بالندگی مرحوم مهدی خان خوارزمی در دوران کودکی و دبستان بود .
عشق به خدمت ، سازندگی و برقراری صلح و امنیت ، همراه با سن او در وجودش بزرگ می شد و این بزرگ شدن در اواخر دوره قاجار و اوایل سلطنت پهلوی که ناامنی و غارت و چپاول اموال مردم رواج بسیار داشت ، به اوج خود رسید و آن مرحوم داوطلبانه و با بودجه شخصی ، ۹ تفنگدار را برای امنیت منطقه تحت نفوذ خود به خدمت گرفت ودر این راه بارها جانش را برای برقراری امنیت به مخاطره انداخت.
پس از برقراری امنیت در منطقه خَبر ، آن مرحوم در بافت ساکن شد و این ساکن شدن ، حرکت و آبادانی را در بافت به ارمغان آورد.
در سال ۱۳۲۸ که شهرداری بافت تأسیس شد ، آن مرحوم نقش اصلی را در تأسیس شهردای بافت داشت و خودش در همان سال در سن ۳۰ سالگی به عنوان اولین شهردار بافت ، چرخ توسعه و عمران را در این شهر به حرکت در آورد.
سال ها خدمت افتخاری در سمت شهردار بافت ، منشا توسعه و آبادانی برای شهر بود ، مرحوم خوارزمی در فعالیت های سیاسی آن زمان ، همواره در تلاش بود که رنگ و جلایی به فعالیت های سیاسی اش بدهد و رد پایی بگذارد و این نگرش را می شد در عضویتش در حزب مردم آن زمان بخوبی مشاهده کرد.
آن مرحوم در نخستین دوره انتخابات انجمن های شهرستان در سال ۱۳۴۹ به عضویت انجمن شهرستان بافت در آمد و حضور پر رنگش در انجمن شهرستان باعث شد ، که به عضویت انجمن استان نیز در آید.
چهره مردمی آن بزرگ مرد و نفوذش در قلب مردم سبب شده بود سال های سال ، به عنوان نماینده حزب مردم و رئیس انجمن شهرستان بافت ، منشا خدمت و توسعه شهر بافت شود و در آخرین انتخابات مجلس شورای ملی کاندیدای وکالت شد ، ولی موفق نگردید.
دوست داشتم خدمات مرحوم ” مهدی خان خوارزمی ” را به روایت اسناد و مدارک به نگارش در آورم. برای این نیت می بایست به دو جا مراجعه کنم :
۱-شهرداری بافت
۲- خانواده آن مرحوم
افسوس ! که در هر دو مراجعه دستم به سند و مدرکی راه پیدا نکرد.
بایگانی شهرداری بافت ، با یک دنیا افسوس و سوال خالی بود از ثبت و ضبط خدمات این مرد متواضع و فروتن
و بایگانی خانواده آن مرحوم ، شور بود و شیدایی ، تحول بود و دگرگونی و ۱۳۵۷ بود و انقلاب و حمله چماقبدستان جاوید شاهی به خانه و کاشانه آن مرحوم.
پس تنها چاره رفتن به بایگانی یادها و خاطرات خود و همشهریان بود .
۲۲ آذر ماه ۱۳۵۷ ، چماقداران جاوید شاهی که از نفوذ شخصیت و منش ان مرحوم در انقلابیون آن زمان به ستوه آمده بودند، به خانه و کاشانه این مرد عزیز یورش بردند ؛ خانه ، آشیانه ،خودرو و…همه چیز در آتش می سوخت ،اموال و اثاثیه منزل به غارت می رفت و چه شجاعانه آن مرحوم بر فراز بام منزل ، به دفاع ازکیان خانه و اهل خانه پرداخت و یک تنه چماق چماقداران را تحقیر کرد.
دلاوری آن مرد بزرگ در آن روز و شرح آن درگیری انقلابی در این نوشتار نمی گنجد و به همین بسنده کنم که ان مرحوم به اتفاق اعضا خانواده و به بهانه حفظ جان ، چند روزی محترمانه در شهربانی بافت بازداشت شدند.
پس از پیروزی انقلاب ، پست هایی به او پیشنهاد شد که آنها را نپذیرفت و کار کشاورزی در ارزوئیه را پیشه کرد .
آن مرحوم یکسال پس از آتش سوزی خانه و کاشانه سوخته خود ، به بازسازی و ترمیم خانه بر آمد و تا آخر عمر با عزت خود در همان منزل زندگی کرد ودر دوم اردیبهشت ماه ۱۳۶۳ در سن ۶۵ سالگی جان به جان آفرین تسلیم نمود.
یک بغل شبنم آرامش صبح و پگاه ، یک هزار آینه از جنس نگاه ، یک جهان ذکر و دعا ، یک تمنا از خدا :
که خدایا ! آفتابی ترین و بارانی ترین واژه هایم را در قنوت دست هایم می گیرم وبه اتفاق آنان که بزرگی را ارج می نهند ، تواضع و فروتنی را ارج می نهند ، خدمتگزاری وآبادانی را ارج می نهند ، از تو می خواهیم ، یادش را همواره در دل ما زنده نگه دار تا شاید اندکی از آنچه که او بر گردن ما حق دارد ، پاسخگو باشیم.
با ذکر روحش شاد ، بر صمیمت برگ ، بر ماسه های ساحل ، بر طراوت باران می نویسم : نورافشان باد ، نام و یاد او که وقتی به آینه نگاه می کرد ، آینه هزار برابر می شد ؛ آنقدر بزرگ می شد که در او آینده را نگاه کرد و تلاش و خدمات او را برای عمران وآبادانی بافت دید.
حمید هرندی