من بافتی ام
کنش اول :
برای انجام کاری به محل کارش رفتم ، سراغش را گرفتم ، کسی او را نمی شناخت ، من هم او را تا بحال ندیده بودم ، فقط می دانستم او بافتی و همشهری من است ، داشتم محل کارش را ترک می کردم ، جوانی موُدب ، متین و با شخصیت به سراغم آمد و خودش را معرفی کرد.
او را در شرکت به نامی دیگر می شناختند ، دلیلش را پرسیدم ؟ گفت : اگر بدانند بافتی هستم ، برخورد و نظرشان نسبت به من عوض می شود !
او رئیس شرکت بود ، او قابل احترام بود ، او را همکارانش خیلی دوست داشتند وبه نیکی از او یاد می کردند ، او بافتی بود و گل سرسبد شرکت ، او نمی خواست همکارانش این را بدانند!
واکنش اول :
دلم می خواست : تحصیلات ، شخصیت ، متانت و ادب او را بر پلاکاردی بنویسم و زیر همه این خوبی ها با خط درشت اینگونه بنویسم : محل تولد شهرستان بافت
توصیه اول : با هوش ، استعداد ، تحصیلات ، نجابت ، نزاکت و دیگر صفات پسندیده ، بافتی بودن خود را با افتخار به رخ بد اندیشان و کج فکران بکشیم ، وقتی این همه ویژگی در وجود تک تک همشهریان می باشد ، چرا باید بافت و بافتی جماعت به شکلی دیگر مطرح شوند ؟
برداشت آخر : هر کدام از ما باید به شناسنامه خود و محل تولدمان افتخار کنیم ، وقتی خودمان را می شناسیم ، چرا دیگران ما را نشاسند یا طور دیگر بشناسند ؟
کنش دوم :
پیامکی از یک دوست همشهری برایم ارسال شده است ، در این پیامک یک طنز که قبلاً در خصوص مردم شریف یک استان دیگر آن را شنیده بودم ، این دفعه برای مردم بافت تعریف می شود.
واکنش دوم :
با اظهار تأسف برای این دوست و سایر کسانی که قومیت ، ملیت و آداب و رسوم شهرهای این مرز و بوم را در قالب طنزهای توهین آمیز تعریف می کنند ، سعی می کنم به طنزها و جوک های آنان گوش فرا ندهم ، این حاقل کاری است که می توانم انجام بدهم.
توصیه دوم :
اگر قرار هست طنزی تعرف شود ، چه بهتر این طنز شکل و شمایلش عوض شود ، ای کاش با بازگویی آداب و رسوم و ذکر خاطرات گذشته لحظات خود را پر می کردیم.
برداشت آخر :
ازهمشهریان گرامی خواهش می شود ، جوک هایی که به تازگی برای مردم شهر و شهرستانمان پیامک می شود ، شما آنها را برای افراد دیگر نفرستید و به آن دوستی که برای شما ارسال کرده است نیز توصیه کنید دست از این حرکت زشت بردارد.