شب های چله بافت
سه چهار روز به شب چله مانده بود، ممو ، نکالو ،رضالو و اکو اسمال در لرد مشغول بازی گوچفته بودند.
مادر مقداری هیزم،و چکت و خلاشه از تو اتاق هیزمی آورد و در بخاری دیواری ریخت و با کمی جاز آنها را روشن کرد.
مادر دخترش کبرو را صدا زد تا از تو ماسدون مقداری آلبالو خشکو، ترشاله ، پربه ،پر هلو و انجیر بیاورد تا آنها را در تغار بخیساند و چار میوه شب چله را درست کند.
دو تا از بچه ها در حیاط خونه خرصمی را روی سبودون گذاشته بودند تا هیلوک هیلوکو بازی کنند ، ممه لو خودش را از خرصم هولکون کرده بود که هولکی شد و افتاد و چارچلنگش ور هوا رفت.
ممه لو گریه می کرد و مادراو را یک پنجروک کند . و گفت : کوفت کاری ، زهر مار ، درد بی دوا ، چرا خودت را از خرصم هولکون می کنی ؟ نمی گی یک دفعه دو پرک بشی ؟
صدای در خانه بلند می شود ، صغری نونواست که برای پختن نون اومده، صغری هفته ای دو مرتبه برای پختن نون می آید و هر دفعه دو تنور نون می پزد ، هر تنور نون ۱۱عدد می باشد که صغری از هر تنور یک عدد را به عنوان دستمزد بر می دارد.
قرار است امروز صغری علاوه بر نون آبی ،نون بربری ، کپو و مقداری نون چرب شیری نیز برای شب چله بپزد.صغری از تو خم مقداری آرد می آورد و آنها را در لگن مسی می ریزد و شروع می کند به چنگ زدن و خمیر کردن انها
مدتی خمیر را بحال خود می گذارد، لبپوی بزرگ نونوایی و آستینو را می آورد و در کنار تنور می گذارد، از تو اتاق هیزمی یک بغل جاز می آورد و در تنور می ریزد و آنها را آتش می زند تا تنور داغ شود.
چونه های خمیر را با مهارت روی لبپو باز می کند و در تنور می چسباند.
کبرو و ممه لو سر چنگو در کنار تنور نشسته اند تا اولین نون از تنور بیرون بیاید ،ممه لو اولین نون را می گیرد و سراغ دباله روغن پاک می رود و یک قاشق روغن پاک روی نون می مالد و شروع می کند به خوردن
کبرو از صغری می پرسد : شما چار میوه درست کرده اید؟ صغری گفت : بله ، امروز درست کرده ام.
صغری از خدا می خواهد تو این چله بزرگی حسابی برف و بارون ببارد، چون معتقد است در چله کوچکه بارون کم می بارد،صغری دلش لک زده است برای یک بارون شلخته، می گه از بارون پریش پریشو خوشم نمی آید ، دلم می خواهد بارون شلخته ببارد و روی آب قلندرو درست بشه.
مادر روبروی تنور نشسته و دوا بادی و قهوه را با آب قاطی کرده و روی پیشانیش می مالد.می گه کله ام از حال رفته و این کار را می کند که کله اش به حال بیاید.
او از صغری دعوت می کند که شب چله برای خوردن آبگوشت شاخی و کله گیپا به منزل ما بیاید.مادر چراغ پریموس را می آورد و کله گوسفند را می پلوشاند.
امشب شب چله است ، مادر صبح زود به صندوق خانه رفت و سری به چار میوه ها زد؛ ممه لو و کبرو دیده بودند که مادر صبح زود چند تا خوشه انگور سر کیسه و چند تا هم انار تو دولابچه صندوقخانه گذاشته بود.
در یک هماهنگی ممه لو به کبرو پاتاقو داد تا یک تلنگ انگور و یک انار از تو دولابچه بردارند،در همین موقع ممه لو که پایش را روی یک انار شهلیده که باعث شده بود کف صندوق خانه خزاک بشود ، گذاشت و خزید و کبرو با تلنگ انگور چار دست وپا افتاد تو تغار چار میوه ، تغار چارپرک شد و ممه لو انار را در هوا چاقید و پا به فرار گذاشت.
ممه لو و کبرو سکل دو به طرف خونه صغری دویدند .جریان شکسته شدن تغار چارمیوه خیلی زود بین دروهمسایه ها دهن به دهن گشت .
شب شده است .مادر کنار بخاری دیواری خلاشه ها و چکت ها را با انبر جابجا می کند، ممه لو و کبرو از ترس هنوز به خونه بر نگشته اند.
صغری نونوا کلون در را می کشد و با ممه لو و کبرو که هر کدام از آنها ظرفی را در دست دارند وارد می شوند.صغری ظرف چارمیوه را روی لبه اجاق می گذارد و خوشه های انگور را در جامیوه ای قرار می دهد.
گلنسا همسایه دیگر با نخود و کشمش ، جوزقند ، مقداری تخمه گل روز وشیشت وارد می شود، مادر کماجدون آبگوشت شاخی را می آورد و توده های حجیم گیپا را در بشقاب های مسی می گذارد.
صغری از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد ، آخر بارون شلخته می بارد و روی آب قلندرو درست می شود، بچه ها به بازی سنگ شیشو و اتل متل مشغولند و امشب هانیمد دلی از عزای خوردن میوه در می آورند
هوا خیلی سرد است ، مثل اینکه لهارباد اومده ، ولی ما از دور هم نشستن همسایه ها و صمیمیت آنها خیلی گرممان می شود.
امشب شب چله هست. امیدوارم بختتون مانند پوست هندونه سبز،لپاتون مانند دونه های انار سرخ ، کامتون مثل جوزقند شیرین ،عمرتون صد تا شب چله ومشکلاتتون مانند روز اول دی کوتاه باشه.
امشب سری به بی بی ، باشو،بابا ،ننه ،دده وکاکا بزنید واحوالی هم از عمو ،دایی، خاله و عمه بپرسید. الهی! مروا عروسی و دامادی بچه های نازنگلو و نازک نارنجی تون باشه.
عمرتون صد شب یلدا دلتون قد یه دریا
توی این شب های سرما یادتون همیشه با ما
*****
گویش های محلی بافت
در مطلب بالا تلاش کردم حدود ۶۰ لهجه و گویش های محلی بافت را بکار ببرم که به توضیح آنها می پردازم واز این به بعد مطالبی با عنوان گویش ها و اصطلاحات شهرستان بافت در وبلاگم برای شما عزیزان می گذارم.
ممو(محمد) ،نکالو( لقبی است)،رضالو( رضا) ،اکو اسمال(اکبر پسر اسماعیل) ،لرد( بیرون)،چکت (تکه چوب)، خلاشه(تکه و ذره های چوب و خاشاک)، کبرو( کبری)،ماسدون( صندوق چوبی) ،ترشاله( برگه زردآلو)، پر هلو(برگه هلو)،تغار (ظرف سفالی)، خرصم( قطعات چوب بلند) ،سبودون (چهارپایه ای که سبو در آن می گذاشتند)،هیلوک هیلوکو(بازی الاکلنگ)، ممه لو( محمد)،هولکون ( آویزان)، هولکی (دستپاچه و ترسیدن) ،چارچلنگ(چهاردست وپا)، کوفت کاری ( نفرینی است )، نون آبی(نان خانگی)، کپو (کماچ)،نون چرب شیری(نان قندی) ،خم ( ظرف سفالی بزرگ )، لبپو ( از پارچه و حصیر برای باز کردن چونه درست می شد)، آستینو( روکش پارچه ای که برای حفاظت دست موقع نانوایی دوخته می شد)، جاز (بوته)، دباله (ظرف روغن)،چنگو ( نشستن روی دو پا)، چار میوه( چهار میوه) ، چله بزرگ (از اول دیماه تا ۱۰ بهمن)،چله کوچک( از ۱۰ بهمن تا ۲۹ اسفند) ،شلخته ( بارش تند باران)، پریش پریشو( باران نم نم )، قلندرو(حباب هایی که روی آب تشکیل می شوند)، دوا بادی( معجونی از قهوه، فلفل و هل باد و…)، آبگوشت شاخی (کله پاچه) ،گیپا (سیرابی که با برنج و…پر شود)، پلوشاندن (تمیز کردن کله گوسفند)، دولابچه (طاقچه ای که در داشته باشد)، پاتاقو (دست را قلاب گرفتن)،تلنگ ( خوشه کوچک انگور)، شهلیده (له شده و خراب)، خزاک (لیز)، چارپرک (چهار تکه )، چاقید(گرفتن در هوا)، سکل دو (دویدن بحالت آهسته)، کلون (قفل در)، جوزقند (برگه هلو که داخل آن گردو باشد) ، شیشت ( سنجد)، گل روز (آفتاب گردان)، کماجدون ( دیگ مسی )، سنگ شیشو (بازی با سنگ) ،هانمید (حسابی )، لهارباد ( باد سرد) ، بی بی ( مادر بزرگ)، باشو (پدر بزرگ)،دده (خواهر )، کاکا ( برادر)، مروا (زمان و وعده خوش)، نازنگلو (مورد توجه و نازک نارنجی )
حمید هرندی