سد مخزنی بافت و صدای پای آب
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار ،کفتری می خورد آب
یا که در بیشه دور ،سیره ای پر می شود
یا در آبادی، کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان ، می رود پای سپیداری ، تا فرو شوید
اندوه دلی
دست درویشی شاید ، نان خشکیده فرو برده در آب
صدای پای آب را از بالا دست ها ، از گدار کفنوئیه و دیگر سرشاخه ها و آبراهه ها می شد شنید که چه خروشان و پر شتاب می آیند و چه سراسیمه و سیلاب وار ،بدون توقف و درنگی بر زمین های تشنه بافت در هلیل روانه می شوند و می روند.
قرار شد اراده و همت کارشناسان در مقابل این آب خروشان سیلابی ولی مهربان ،سینه ستبر کند و سدی شود که مخزن و دریاچه اش ۴۰ میلیون متر مکعب آب را در خود ذخیره کند.
برای این سد مخزنی ، وظایفی از قبیل : کنترل سیلاب های منطقه ، تأمین آب شرب شهر بافت و بزنجان ، توسعه زمین های زیر کشت ، تأمین آب صنایع شهر بافت بخصوص کارخانه فولاد و از همه مهمتر اشتغالزایی تعریف شد.
با این تعاریف و منظور عملیات اجرایی سد در سال ۱۳۸۲ د رمنطقه آسیاب جفته شروع و تصمیم گرفته شد برای مهار و کنترل سیلاب های منطقه این سد مخزنی از نوع خاکی سنگریزه ای با هسته رسی و با طول تاج ۱۱۰۰متر و عرض تاج ۱۰ متر وبا ارتفاع ۵۷ متر ساخته شود.
آستین ها بالا زده شد و همت و تخصص کارشناسان گسیل شد تا ۱۰۴۱ متر مکعب برای ایجاد مخزن سد خاکبرداری شود و ۱۰۸۰۰ متر مکعب بتن مسلح و ۱۹۰۰۰ متر مکعب حفاری و تزریقات در آن صورت بگیرد و یک تونل انحرافی ۳۵۰ متری نیز برای انحراف آب احداث شود.
از آن سال یعنی از سال ۱۳۸۲ ،شش سال می گذرد و ۶۴۳ میلیارد ریال از اعتبارات ملی و استانی برای ساخت این سد هزینه شده است تا با بهره برداری از آن ، آب شرب شهر بافت و بزنجان به میزان ۷ میلیون متر مکعب ، آب مصارف صنعتی به میزان ۲/۹ میلیون متر مکعب ، آب مصارف کشاورزی اراضی حقابه بر آن به میزان ۸/۵ میلیون متر مکعب تأمین و با توسعه زمین های زیر کشت به میزان ۲۴۰۰ هکتار اشتغالزایی را نیز به ارمغان بیاورد.
اگر گذارتان به بافت افتاد ، سد مخزنی را ببینید که چگونه آب های خروشان و سیلابی در دریاچه آن آرام گرفته اند و تلاش سد سازان را به رخ می کشند . به آنان دست مریزاد می گوئیم و ندا سر می دهیم :
ببار ای بارون ببار ،بهر لیلی چو مجنون ببار ، ای بارون دلم خون شد خون ببار ،بر کوه و دشت و هامون ببار
ای بارون ببار ، برای تشنگی ها ،برای رفع خشک سالی ها ببار ، ای بارون …
حمید هرندی