سومین بزرگداشت فردوسی که با همت اندیشه سرای فردوسی کرمان برگزار شد ، مهمان ویژه ای داشت که بیش از هر پژوهشگر و اندیشمندی دل در گرو فردوسی دارد، دکتر میرجلال الدین کزازی با حضورش در این مراسم ، جمع زیادی از مردم کرمان را به پای سخنان خودش فرا خواند.
رهانشگر هزاره
دکتر میرجلال الدین کزازی با سخنانی تاثیر گذار و جذاب سبب شد تمامی حاضرین در سالن به مدت یک ساعت میخکوب سخنانش شوند.
دکتر کزازی گفت : من بارها گفته ام که سخته و ستوده ترین سنجه در شناخت ایران پیوند اوست با شاهنامه. اگر می خواهیم بدانیم که ایرانی ناب کیست باید بر رسیم و بسنجیم که او شاهنامه را چگونه ارج می نهد و گرامی می دارد؟ این بزم مهربانانه که شما کرمانی ها آراسته اید نشانه ای ناب، گواهی گزیده است بر آنکه کرمانیان بر شمار ایران ناب نژادند. من یزدان دادار را سپاس می گویم که این بخت بلند را به من ارزانی داشت که بار دیگر در کرمان، در کارمانیای باستانی که آنچنان گرامی و گران مایه بوده است که نام آن در سنگ نبشته داریوش بزرگ، شهریار هخامنشی آورده شده است به سر می برم. شهر فرهنگ، شهر هنر، شهر مردمانی آرام با نهادی نیک، با رایی روشن، با دلی پاک. شاهنامه نامه فرهنگ و منش ایرانی است. شاهنامه اگر نبود ما به ایرانی بودن خود نمی ناختیم و سر بر نمی افراختیم و به زبان دلاویز، شورانگیز، شرر خیز و شکر بیز پارسی با یکدیگر سخن نمی گفتیم. فردوسی نه تنها زبان پارسی را، نه تنها چیستی ایرانی ها را از آسیب و فروپاشی رهانیده است، مایه یکپارچگی و همبستگی ایران و ایرانیان است. خواست من ایران جغرافیایی نیست. ایرانی است دیرینه تر و گسترده تر و آن مام فرهنگی است.
دکتر کزازی سپس باشکوه ترین دوران تمدن ایران را دوران هخامنشی و اشکانی دانست و گفت: آن ایران که ابر مرد راستین جهان کوروش بزرگ فرمان روای آن بوده است. فرمانروایی که تاکنون همتایی در تاریخ جهان نیافته است و دشوار می بینم و می یابم که در آینده نیز بیابد. دکتر کزازی سپس در سخنان خود دلیل این شکوه را ایالتی بودن ایران در آن زمان عنوان کرد که این موضوع باعث تقویت سیاسی ایران نیز شده بود. چرا که هر استان توسط یک پادشاه اداره می شد و دشمنان جرات نزدیکی به هیچ یک از استان های کشور را نداشتند. به گفته دکتر کزازی از دیگر دلایل این شکوه احترام حکومت مرکزی و شاهنشاه به تمامی ادیان رایج در ایران بوده است. شیوه ای پسندیده که ساسانیان آن را از هم فروپاشیدند و ضمن یکپارچه کردن ایران، دینی واحد را برای کشور اعلام کردند که این موضوع در نهایت باعث شکست و فروپاشی ایران شد. کزازی سپس اینگونه ادامه داد که: فردوسی تنها سخنور نیست. بلکه رهانشگر است. آن رهانشگری که نیاکان ما بر این باور بودند که در هر هزاره سر بر خواهد آورد و آن ها را از بند گران و نابودی پاس خواهد داشت.
رشته مستحکم فرهنگی
به گفته کزازی پس از فروپاشی ساسانیان کشور ایران پاره پاره شد و شهرها به تباهی رفت و ایران جغرافیایی از دست رفت. فردوسی در این شرایط رشته ای پولادین را در میان این پاره های گسسته در کار آورد. رشته ای فرهنگی که بارها نیرومندتر و کارسازتر است از خاک. ایران پاره پاره با سرزمین های گوناگون و با مرزهای گوناگون فروکاسته و فروپاشیده بود. اگر در آن هزاره فردوسی سر بر نمی آورد امروز نشانی از کشور برجای نبود. فردوسی ایران یکپارچه فرهنگی را درگسترد و چه باک که از نظر جغرافیایی و سیاسی کشورهایی از مام خود گسسته اند. چرا که در فرهنگ پیوندی ناگسستنی با مام خود یافته اند. حتی اگر خود نخواهند و ندانند. این کار بزرگ فردوسی است. دکتر کزازی در پایان گفته های خود به این موضوع اشاره داشت که دختران مغول هنگامی که به خانه بخت می روند با خود شاهنامه می برند. مغول هایی که ایران را با خاک یکسان کردند ولی شیفته شاهنامه شدند. در ایران نیز دختران لر به پاس همایونی و بشگونی چنین می کنند. دکتر کزازی در بخش پایانی صحبت های خود با انتقاد از گسست های بسیار زیاد زمان حال که گریبانگیر ایرانیان شده است گفت: اگر می خواهیم ایرانی بمانیم هیچ چاره ای نداریم مگر اینکه دست در دامان شاهنامه بزنیم.