از صدای پای آب سهراب تا صدای جریان آب آسیاب جفته
اگر دلتنگ آب زلالی ، اگر از خشکی و خشکسالی دل خسته ای ، اگر از غروب دلگیر جمعه شهر گله مندی ، اگر دنبال آرامش صدای جریان آبی و اگر قصد سلام کردن به آب و روشنایی را داری ، دمی خودت را بسپار به آسیاب جفته ، به بُندَر آسیاب جفته ، به همان دیاری که خاطره های سبز و آبی بسیاری از آن در کشکول یادهایت ذخیره داری .
رد پای آب را از مهدی آباد ( گُلم مهدی آباد) دنبال کنیم ، در مسیر رودخانه و در هوای لطیف وبا طراوت بهار ، آن قدر پیش برویم تا به آسیاب جفته برسیم ، به همان سرزمین خیس و پُر آبی که سال های سال ، طراوت باغ های شهر مدیون جریان رود خانه آن بودند.
اینجا آسیاب جفته است ، همان منطقه ای که در سال های دور میراب ها ، آب را به عدالت بر درختان و سبزینه ها تقسیم می کردند، یادش بخیر ، چقدر فراوانی آب بود ، خشکی و خشکسالی ، آنقدر تداوم پیدا کرد که از میراب ها و جریان تقسیم آب خاطره ای بیش در ذهنمان باقی نمانده است.
خشکی و خشکسالی با همه عوارض زرد و بی حاصلی که داشت ، این بار در شهر و دیار بافت ، سبب شد که اراده ها برای جمع کردن قطره قطره های آب جمع شود ، سپر شود و به عنوان ” سد مخزنی آسیاب جفته بافت ” قد عَلَم کند و دلخوشی میراب ها را به ارمغان بیاورد و موسیقی روئیدن را دوباره در باغ و باغستان های بافت بنوازد.
در ساحل دریاچه سد مخزنی بافت قصدم این است برای تهیه یک گزارش ، خاطره های خشک و خیس خود را بر زورق شوق و ذوق خود از دیدن این همه آب سوار شوم و ترنم و انباشت آب را تا بالا دست دنبال کنم.
چه کسی فکر می کرد که روزی در شهر بافت ، قایق هم کاربرد پیدا می کند و اینک جلیقه نجات را پوشیده ام و به همراه آقای رضا قادری مسوول سد ، که این روزها علاوه بر حفاظت و امور فنی سد ، پاسخگویی به سیل مشتاقان و رهگذران ، از دغدغه های او شده است ، سوار بر قایق می شوم.
نسیم روح نواز بهار ، شلاق قطرات آب ، شیرین ترین سیلی زندگی را بر چهره می زند ، تماشای این همه زیبایی، من را لحظاتی از خود بی خود می کند که به چه قصدی سوار بر این قایق شده ام .
بر شوق و ذوق خود کمی چیره می شوم ، کودکانی را می بینم که در ساحل دریاچه سد ، بازیگوشی می کنند ، چقدر شادی آنان فراوان شده است .
زوج جوانی را می بینم که حلاوت روزهای اول زندگی را با آب تقسیم کرده اند و چه مغرورانه عکس آب و زندگی را به تصویر می کشند.
خانواده ای را می بینم که در آنسوتر بساط مهربانی را فرش کرده اند و چشم هایشان را چه حریصانه به آب دوخته اند ، درختان بید و گردویی را می بینم که جانشان را فدای آب کرده اند و در حال غرق شدن هستند.
اینجا آنقدر زیبایی و طراوت فراوان هست که دوربین عاجز مانده است که چگونه آنها را به تصویر بکشد.
بیش از ۲۰ میلیون متر مکعب آب در دریاچه سد آرام گرفته اند ، تا به سراغ سبوهای مردم سرازیر شوند ، تا به صنعت فولاد رونق بخشند ، تا به باغ و باغستان حرمت و سبزی را ارمغان ببرند و این تازه اول راه است ؛ هنوز هم دریاچه سد باید بیش از این آب را در خود ذخیره کند ، تا شهر بزنجان هم از برکت آن بهره ببرد.
به منطقه ای رسیده ایم که عمق آب بیش از ۴۳ متر می باشد ، به اطراف خود نگاه می کنم ، یک احساس لطیف توأم با غرور به آدمی دست می دهد ، در عمق این احساس می توانی این امید و آرزو را داشته باشی که از برکت این سد ، شهرستان بافت در مسیر توسعه حرکت کند .
سد مخزنی بافت علاوه بر کاربردهای ذاتی خود ، می تواند هزاران گردشگر را در فصول مختلف سال به شهرستان بافت مهمان کند ، چشم اندازهای زیبای سد ، آب و هوای دلپذیر و فرح بخش ، نزدیک بودن سد به مرکز شهر و دیگر ویژگی هایی که این سد دارد ، اگر درست هدایت شود ، عامل مهمی در توسعه شهرستان بافت می تواند باشد.