پارک شهر بافت ، ماوا و پناهگاهی سبز برای مسافران و رهگذران
خسته است و کم توقع ، دردانه های سبزش همراه با ناملایمات ، کمبود اعتبارات ، بی توجهی ها ، خشکسالی ها بزرگ شده اند و سایه افکنده اند.
آنقدر پیر هست که شهرداران زیادی را در دالان های سبزش بیاد آورد ، شهردارانی که به او اهمیت دادند ، بزرگش کردند ، اسباب بازی کودکان را در دامانش بنا نهادند ، اوقات فراغت را با کتابخانه اش پر کردند ، زمین فوتبالش را بها دادند ، در تاریکی ، نور بر او تاباندند .
پارک شهر بافت ، این روزها میزبان مسافران و رهگذرانی است که از گرما و آفتاب سوزان تابستان به او پناه می آورند ، در دامان سبز این پارک شب ها چادر و خیمه های مسافرانی برپا می شود ، که از نداری استراحتگاه و هتل در شهر، راه و چاره ای غیر از این ندارند !
این پارک آبروی سبز شهر است ، هرچه به او بیشتر برسیم و توجه کنیم ، دعای خیر رهگذران و مسافران خسته را برای خود ذخیره کرده ایم ، دوستانی از تاریکی این پارک در شب گله مند بودند، بنا به احترام این دوستان گله مند ، در دو سه روزی که در بافت بودم ،هم در روز و هم در شب به این پارک رفتم وخودم را جای غریبانی قرار دادم که به این پارک پناه آورده اند.