خاطره هایمان را با شکوفه خوشبو کنیم
در کنار یک نهر یا جوی زلال ، یک کپه آتش درست کنیم ،تقویم پارسالمان را برداریم و برگ هایش را از روز اول فروردین ، برگ برگ ورق بزنیم .
برگ هایی هست که لبخند به لبهایمان می آورد و برگ هایی که چاره ای جز مچاله کردن و به آب سپردنشان نداریم. برگ هایی هم هست که باید ریزریزشان کرد و به دست باد داد.
برگ هایی که رهایمان نمی کنند، مگر آنکه برای همیشه آنها را به میان آتش انداخت.
برگ هایی هم هست که باید در جایی نزدیک قلبمان آنها را نگه داشت.
راستی برگ های تقویم سالی که گذشت ، چگونه برگ هایی بود؟
بیائید صمیمانه آن را ورق بزنیم.
روزی از فروردین ! با یکی از دوستانم قهر کردم. روزی از اردیبهشت باعزیزی که از خودم بزرگتر بود ، بد صحبت کردم ،روزی دیگر از اردیبهشت ، فشار زندگی و کار باعث شد عصبانیتم را به خانه ببرم و اهل منزل را دل آزرده کنم.
روزی دیگر از سال ، دست روشندلی را در خیابان گرفتم ، نیاز نیازمندی را برآورده کردم و خنده را بر لب عزیزی نشاندم.
نه نمی توانم، همه برگ های تقویم را به میان آتش انداخت ، برگ هایی را که دوست داریم برای خودمان نگه داریم و بقیه برگ ها را به آب بدهیم تا ذهن آب خاطره های تلخ زندگیمان را به دل زمین بسپارد و خاطره های خوش را برای خودمان نگه داریم و تکثیرشان کنیم .
برگ های تقویم سال ۱۳۹۶ هنوز سفید است ، برگ های تقویم زندگیتان را شکوفه باران می کنم تا خوشبویی بر تمام برگ های آن تا پایان سال برجای بماند. حمید هرندی