خلیج فارس
وقتی که از فکر عرب درماند دریا
تاریخ را دور سرش چرخاند دریا
تقدیر نامی سرخ ، لنگرگاه یک قوم
آشوب دنیا را زهم تاراند دریا
از قلعه های پرتغالی شرم بارید
تا جزر و مد قشم را خواباند دریا
از اطلس چشمان لاوان شعر بارید
در ذهن جاشوها غزل می خواند دریا
سیری سرود تازه ای را دست و پا کرد
در شرجی آواز تا شب ماند دریا
باد از مسیر تنگه هرمز بپا خاست
انگار تا مرز جنون می راند دریا
آه ای خلیج نیلگون تا ابد فارس
در ذهن عالم نام تو می ماند دریا
رضوان صفی جهانشاهی