عبدالله شفیعی بافتی ، مردی از جنس قضاوت ، وکالت و عدالت
وقتی سخن از عبدالله شفیعی به میان می آید ، وقار و متانت ، نجابت و صلابت ،شخصیت و بزرگ منشی و یک حس خوشایند توأم با احترام به سراغم می آید ،احترام نه بخاطر قاضی یا وکیل بودن ایشان ،بلکه به خاطر شخصیت ،نجابت ، منزلت و شآن و وقاری که دارد.
قامت ایستاده ،ظاهر تمیز و آراسته ، هیبت و جبروت ، همواره من را وا داشته است که یک احترام ویژه توام با مباهات به او داشته باشم .
بعضی حرفه ها مانند پزشکی و قضاوت طوری است که آدمی دوست ندارد ، هیچگاه به محل کارشان مراجعه کند ، زیرا مراجعه به این دو شغل ،این حکم را دارد که یا مریض هستی یا متهم و یا شاکی.
من امروز نه به عنوان شخصی که وکالتم را به ایشان واگذار کنم ، شاید به عنوان نخستین کسی که از ایشان سوال می کند ، به سراغ ایشان رفتم تا فارغ از حق و حقوق ،قضا و وکالت ، به اندازه یک سر سوزن ،ادای دینی کرده باشم و در باره یکی از همشهریان فرهیخته چند سطری را بنویسم.
پانزدهم بهمن ماه سال ۱۳۹۷ ،روبروی این مرد نجیب و اصیل همشهری ، روبروی فردی که ریشه در تاریخ فرهنگ و قضاوت شهرستان بافت و استان کرمان دارد،نشستم و با او گفت و گو کردم ، در گفت و گو با ایشان از اداره فرهنگ قدیم بافت ، از نحوه روشنایی شهر بافت و چراغ بادی آویزان کردن ها، از میراب و تقسیم آب بافت ، از خالصه بافت ، از شخصیت ها و ملاهای بافت،ملا آغا ، ملاعلی ،ملا عزیز ، از کدخدا نصرالله نادری ، از نخستین خیاط های بافت و نخستین کسی که چرخ خیاطی را به بافت وارد کرد، از ارسی دوزهای بافت ،از ….پرسیدم و در طول گفت و گو گستاخی هایی در قالب پرسش های تخصصی نیز داشتم که اگر حوصله این نوشتار اجازه داد ، به آنها اشاره ای می کنم.
خلاصه ای از آن گفت و گو به عنوان ادای دین ، تقدیم محضر ایشان و شما مخاطبان
عبدالله شفیعی بافتی ، قاضی و وکیل پایه یک دادگستری در سال ۱۳۱۳ در بافت متولد شد و تا کلاس نهم، سال ۱۳۲۷ در همین شهر به تحصیل پرداخت،سپس برای ادامه تحصیلات دوره دبیرستان به کرمان رفت و در سال ۱۳۳۲ دیپلم علمی (ناقص تا کلاس ۱۱ ) را اخذ کرد.
پس از آن برای گذراندن دوره سربازی به سیرجان رفت و در همین زمان یک اعلامیه استخدام معلم از آموزش و پرورش سیرجان نگاهش را جلب کرد و پس از امتحان مربوطه ،به استخدام آموزش و پرورش در آمد.
با توجه به اینکه در آن زمان شهرستان بافت ،زیر مجموعه سیرجان بود ، وی مأموریت یافت به رابر برود و دوره دبیرستان را در رابر دائر کند.
در سال ۱۳۳۲ کلاس هفتم دبیرستان را با حضور ۲۰ دانش آموز راه اندازی کرد و تمام دروس این کلاس را خودش تدریس می نمود.
سپس کلاس هشتم ونهم دبیرستان را راه اندازی و تا سال ۱۳۳۶در رابر منشا تعلیم و تربیت بود.
عبدالله شفیعی در سال ۱۳۳۳دیپلم کامل خود را در رشته ادبی اخذ کرد و در همان سال دبیر دبیرستان پهلوی سابق بافت شد و تا سال ۱۳۴۰ که در امتحانات دانشکده حقوق تهران شرکت کرد ، در همین دبیرستان تدریس می نمود.
در سال ۱۳۴۴ از دانشکده حقوق فارغ التحصیل و به استخدام دادگستری در آمدو پس ازگذراندن کارآموزی به ریاست دادگاه شهرستان شهربابک منصوب و از سال ۱۳۴۶ تا سال ۱۳۵۲ به مدت ۶ سال در شهربابک بود .
سپس به عنوان دادستان بندرعباس منصوب و حدود ۴ سال در بندرعباس خدمت کرد و با عنوان مستشار دادگاه جنایی به کرمان منتقل شد
وی تا سال ۱۳۷۹ در همین پست انجام وظیفه کرد و با ۳۷ سال خدمت به افتخار بازنشستگی نائل شد و در ادامه با عنوان وکیل پایه یک دادگستری کار وکالت را آغاز کرد.
**روبرویم عبدالله شفیعی بافتی ، وکیل پایه یک دادگستری با آن پیشینه مختصری که نوشتم ، نشسته است ،مگر می شود بافتی باشی و او را نشناسی ،مگر می شود بافتی باشی و خاندان شریف و بزرگوار و نجیب شفیعی را نشناسی ؟!!!
مگر می شود فرزند استاد نصرالله شفیعی ، نخستین کسی که چرخ خیاطی سینگر را به بافت وارد کرد و قبا را بر تن حاج گرگعلی نقیبی دوخت ، نشناسی؟!!!
مگر می شود داماد ملاعلی ،معتمد شهر بافت و معتمد اداره ثبت و احوال بافت و کسی که فامیل شفیعی ها را بر سجل مردمان این شهر می گذاشت ، نشناسی ؟!!
همه ما عبدالله شفیعی بافتی را به نیکی می شناسیم و به وجود او فخر می فروشیم ، من فقط برای ادای دین و برای اینکه جوانان شهر و دیارم بدانند که چه شخصیت هایی در این مرز و بوم رشد کردند و باعث فخر و مباهات ما شدند ، این پرسش و پاسخ ها را مکتوب کردم.
*جناب شفیعی چرا بافت با آب و هوای خوش و مردمان نجیب و با فرهنگش ، قبل از انقلاب یکی از تبعیدگاه های کشور بود، فارغ از توسعه نیافتگی ،بافت بهترین مکان از لحاظ آب و هوا و مردمش برای یک تبعیدی بود؟
_ مکان و محل تبعیدی را معمولاً بنا به شخصیت ، جایگاه و موقعیت افراد تعیین می کردند ، مثلاًشخصیتی مانند آیت الله طالقانی را به بافت تبعید می کردند ، ولی فردی دیگر را مثلاً به بندر لنگه
*قبل از سال ۱۳۳۱ که برق توسط زنده یاد علی اصغر پرنده در بافت تاسیس بشود ، شهر بافت در شب ها چگونه روشن می شد؟
-تیرهایی در معابر شهر نصب شده بود و موقع غروب شخصی وظیفه داشت که چراغ بادی ها را نفت و روشن کند و به تیرها آویزان کند و موقع صبح دوباره آنها را جمع می کرد و غروب دوباره آویزان می کرد.
*آب شرب مورد نیاز چگونه تأمین می شد؟
_ در همه منازل شهر ،چاه بود و مردم آب مورد نیاز خودشان را از چاه تأمین می کردند
*آبیاری باغات بافت چگونه انجام می شد؟
_کنترل و تقسیم اب زیر نظر کدخدای بافت که نصرالله نادری بود ، شکل می گرفت و باغات از آب رودخانه ابیاری می شدند
*حرفه قضاوت و وکالت به عنوان دو بال فرشته هستند که اگر با هم حرکت کنند ، پرواز شکل می گیرد ، با توجه به استقلال وکلا در سال ۱۳۳۱، آیا به نظر شما ،این پرواز به خوبی شکل گرفته است؟
-به نظرم قاضی و وکیل باید در اجرای عدالت کار کنند.
*نظر شما در باره دارالمکافات چیست ، منظورم این هست : پرنده ها تا زنده هستند، مورچه ها را می خورند ،ولی وقتی مردند مورچه ها ، پرنده ها را می خورند، آیا این دارالمکافات هست؟ به عبارت دیگر برای شما که سال های سال حکم صادر می کردید ولی در حال حاضر وکیل هستید ، دارالمکافات چگونه تعریفی دارد؟
_به هرحال نظر من این هست که قاضی و وکیل باید در اجرای عدالت حرکت کنند و عدالت چراغ راهی است که قاضی و وکیل را به روشنی هدایت می کند.
*جناب شفیعی با این حرف من موافق هستید: عدالت و قدرت باید کنار هم حرکت کنند ، یعنی اگر قدرتمند عادل باشد و اگر عادل قدرتمند باشد ،عدالت در مسیر خوب حرکت می کند؟
_بله موافقم
*جناب شفیعی شما ، پس از سال ها کار قضا، هم اکنون وکیل هستید و وکیل کسی است که حق و باطل را مشخص نمی کند و بر اساس تکلیف وکالت می کند، خیلی اوقات اتفاق می افتد که وکیل بر اساس وظیفه باید از یک باطل و ناحق دفاع کند، در این صورت تعریف حق الوکاله چیست ؟ حتی نگاه بخشی از قضا به این موضوع خاکستری است و گرفتن حق الوکاله ، را درست نمی دانند، آیا شما با حرف من موافقید؟
– بله حرف شما را قبول دارم و نظرم این هست وکیل باید در راستای حقیقت و عدالت و مطابق با اصل حقانیت کار کند.
* جناب شفیعی گستاخی من را ببخشید که اشاراتی به شاهین ترازوی عدالت و بال های آن کردم، شما چند فرزند دارید، آیا فرزندان رد پای شما را دنبال می کنند؟
_ سه فرزند دارم ، دو دختر که یکی دندانپزشک و دیگری فوق لیسانس کشاورزی است و پسرم مهندس عمران هست ، هیچکدام حرفه من را دنبال نکردند.
*راستی نخستین چرخ خیاطی را چه کسی به بافت وارد کرد؟
-نخستین چرخ خیاطی سینگر را پدرم استاد نصرالله از بندرعباس وارد کرد و تنها کسی بود که می توانست در آن زمان برای روحانیون قبا بدوزد ، قبای حاج گرگعلی نقیبی را فقط پدرم می توانست خیاطی کند.
* به رسم ادب و کوچکی بر دستان این همشهری بنام و بزرگوار بوسه می زنم و نگاهم به کفه های ترازوی قضاوت و وکالت ایشان می افتد که شاهینش چقدر روبروی همدیگر قرار گرفته اند.حمید هرندی