ساواک و داغ کردن پیشانی طفلی یک ساله!!
یکساله بودم ،زمانی که زیاد گریه می کردم و هنوز نمی توانستم بگویم دل درد هستم یا گرسنه ، یا….
آن روز و آن زمان ، برای آرام کردن من و خلاصی از گریه هایی که مادرم هم علتش را نمی دانست ، مهره داغی بر پیشانی و فرق سرم زده شد که گردی و سوختگی آن مهره پس از این همه سال ، هنوز جایش مانده است.
ریا نباشد ،من در یک سالگی بخاطر نق زدن و رهایی از قنداق و قبایه ، توسط یکی از عوامل رژیم پهلوی با مهره ای که در آتش داغ شده بود، داغ شدم!!!
بیاد ندارم که پس از این شکنجه ، آرام شدم یا نه؟ قدر مسلم نشدم ، زیرا آن روزگاران پوشک و پنپرز نبود و گریه های من بخاطر سه یا چهار تکه پارچه بود که به آنها قبایه می گفتند و نقش پنپرز این روزها را بازی می کردند !!!
تازه این سه یا چهار تکه پارچه ضخیم به اضافه یک پارچه سارقی شکل، توسط بندی چندین بار دور پاهایم بسته می شد که گاه ۱۲ ساعت می بایست گرمی و خیسی آن را با پاهای بسته در سارق تحمل می کردم .
کمی که بزرگتر شدم و جای داغ کردن را در پیشانی ام دیدم ،فهمیدم که ربطی به ساواک نداشته است و مهره داغ تجویز یک خانم میانسال که طبابتش فقط از نوع داغ کردن بوده است، می باشد.
گفته باشم : اکثر هم سن و سالان من از این نوع داغی بر پیشانی و فرق سر دارند و ربطی به شکنجه در ساواک ندارد ، حواستان باشد این داغی فقط بخاطر خیسی و حرارت داغ تکه پارچه ها بوده است!!!!