نَظَر کردن
در گذشته ای نه چندان دور ، در شهرستان بافت ، نَظَرکردن یکی از باورها و اعتقادات مردم بود و وقتی کودک یا فردی مریض می شد ، اعتقاد داشتند که فرزند آنان یا شخص بیمار را نَظَر کرده اند و چشم زده اند.
معتقد بودند باید نَظَر شخص بیمار گرفته شود ، لباس یا روسری شخص بیمار و چند حبه قند را در هنگام غروب به منزل مرحوم سید حسن موسوی یا هر شخص دیگری که به او اعتقاد داشتند ، می فرستادند.
البته رسم بود روسری را قبل از فرستادن به منزل سید ، روی سر بیمار بیندازند ، سید بر روی چند حبه قند ، دعا می خواند و دوباره روسری یا لباس را با چند حبه قند باز می گرداند.
در این هنگام چوب خشکی که از درخت مو تهیه شده بود و به روسری یا لباس شخص بیمار گره خورده بود ، باز و آن را می سوزاندند و از سوخته آن بر پیشانی یا شکم بیمار می مالیدند.
نحوه نَظَر کردن هم بدین شکل بود ، روسری یا لباس بیمار که در آن چند حبه قند یا نمک گره خورده بود را روی سر بیمار می انداختند و چهار قل و آیت الکرسی را قرائت می کردند.
سپس روسری را روی زانو می انداختند و آن را وجب می کردند ، در هنگام وجب کردن چهار قل و ایت الکرسی را می خواندند و پف می کردند .
اگر وجب ها از روسری بلندتر می شد ، اعتقاد داشتند که فرد بیمار توسط یک مرد چشم خورده و اگر وجب ها کوتاهتر از روسری بود ، معتقد بودند که فرد بیمار توسط یک زن نَظَر شده و این وجب کردن تکرار می شد تا اندازه وجب ها با روسری یکی می شد.
در این حالت می گفتند که نَظر دور شده است و روسری را روی سر بیمار باز می کردند و سوره قل هو الله و حمد را می خواندند و نمک را روی آب باز می کردند و ظرف آب را در چهار کوچه می ریختند تا پا بخورد.
البته دستور بود که روسری را نباید روی زمین بگذاریم و کمی هم از آب نمک یا حبه قند به بیمار بدهیم.