دلفارد و این همه خوبی و زیبایی!!
دلفارد ،یکی دیگر ازخاطرات ماندگاری بود که در کارنامه طبیعت گردی گروه ثبت شد ، این خاطرات ماندگار و تکرارنشدنی با همراهی و همگامی دوستانی رقم خورد که همواره برای دیدن جاذبه ها و زیبایی های استان کرمان و…بهانه ها و مشغله های کاری را رها می کنند و صمیمیت ومهربانی را در دامان پر مهر طبیعت رقم می زنند.
برنامه طبیعت گردی و گشت و گذار گروه، به مانند همیشه راس ساعت مقرر شروع شد ، در دالان ها و عمارات ارگ راین ،تاریخ منطقه ای از کشور را دیدیم ،گاه افسوس خوردیم و گاه به تاریخ پرفراز و نشیب این مرز و بوم ، با حسرت و عبرت نگاه کردیم.
سپس در دامان و بستر بالنده رودخانه راین، غم و غصه ها و گرفتاری ها را به آب دادیم ، تا به دوردست ببرد و آنگاه نشستیم و دوستان چای و شیرینی را با حلاوت نوش جان کردند.
پیچ و خم های جاده منتهی به دلفارد ،آدمی را به یاد شمال کشور می اندازد ، درختان بنه و ارس، انگاری سرمه بهار را به چشمانت می کشند ، شش هایت طوری اکسیژن و هوای پاک را می بلعند که انگاری می خواهند دلی از عزا در آرند.
حتی خودروهای دوستان که سال هاست رودخانه و گذر از آن را ندیده اند، پرشتاب و پرگاز خود را به آب می زنند.
.. و اما محلی که برای استراحت دوستان در نظر گرفته شده است :
از دالان شکوفه های درختان گلابی که بلبلان آواز سر داده اند، می گذری و به کلبه ای سنگی که سقفش چوب و خرصم های خانه پدری را به یادت می اندازد ، می رسی ، حیاط این مجتمع زیبا ،رودخانه ای است با چشم انداز بسیار زیبا
همه چیز را با حسرت نگاه می کنیم، رودخانه زلال و پر آب ، درختان پر از شکوفه ، بلبلان و پروانه ها و دوستانی که از بودنشان ،لذت می بری .
این دوستان در این دو سه سال خاطرات ماندگار و زیبایی را برایمان رقم زده اند ، هر کدامشان دنیایی از صفا و صمیمت و مهربانی هستند.
در این جمع دوست داشتنی ، نوجوانان و جوانانی هستند که به زیبایی جایگاه خودشان را در گروه تعریف کرده اند، آریا با آن چهره دوست داشتنی و فکورانه، پارسا با دنیایی از شیطنت و شلوغی،کیانا انگاری دختر همه ماها هست،با یک معصومیت دوست داشتنی ، امیرحسین و امیر دو لیدر جوان گروه که پیشتاز جاهای صعب العبور هستند و همه را کمک می کنند و دست همه را می گیرند و امیر علی که به تازگی به جمع ما اضافه شد و خیلی زود در دلمان جا گرفت.
دلم می خواهد ،دلفارد و جاهایی را که دیدیم برای شما توصیف کنم، از سویی دیگر، دلم می خواهد حسرت را بر دل شمایی که نیامدید، بگذارم، شاید اینگونه بتوانم وسوسه دیدن این زیبایی ها را ، در دل شما جوانه بزنم.