درختان گردو وبی آبرویی بهار برایشان سخت است ، باورشان نمی شود که بی مهری دردانه هایشان را اینگونه عزا بگیرند ، سال های سال ، با سبزی آنها بر چشمانشان سرمه کشیده اند و باز هم چشمانشان سرمه... ادامه مطلب
به یاد روزهای محیط بانی یکی دو سال از خدمتم توفیق حاصل شد که در ادراه کل حفاظت محیط زیست استان کرمان مأمور به خدمت باشم ، من جنگلبان که سال های سال در بستر طبیعت زیبا ، جنگلبانی کرده بودم ،... ادامه مطلب
از لاله زار تا گلزار محمدی خرداد لاله زار را همه می شناسند ، خرداد لاله زار این روزها معطرترین لاله زار دنیاست ، دستان همه لاله زاری ها از پیر و جوان ، زن و مرد این روزها بوی گُل محمدی می ده... ادامه مطلب
من هم نامزد شدم ( طنز اتنخاباتی) بافت را به استان اقطاع و افشار تبدیل می کنم خلاصه دوستان آنقدر من را قلقلک دادند تا وسوسه شدم و رفتم فرمانداری و اسم خودم را برای انتخابات نوشتم ، از خانو... ادامه مطلب
ماجرای مش غلامحسین و نیروهای سرشماری مأمور سرشماری هر سووالی که از مش غلامسین می کرد ، او جواب نمی داد و حرف نمی زد کوکب همسر مش غلامسین عصبانی شد و گفت : مردک... ادامه مطلب
فرزند عزیزم شاهین حالم بسیار خوب است ، همچون خرمایی شیرین ، سیبی سرخ ، پسته ای خندان ! می دانی چرا ؟ چون : کسی میان دل من ترانه می خواند مرا به سمت شاهین پدرانه می خواند دفاع شیوا و کارشناسا... ادامه مطلب
فرزند عزیزم شاهین حالم بسیار خوب است ، همچون خرمایی شیرین ، سیبی سرخ ، پسته ای خندان ! می دانی چرا ؟ چون : کسی میان دل من ترانه می خواند مرا به سمت شاهین پدرانه می خواند دفاع شیوا و کارشناسا... ادامه مطلب
شهر بافت فقیر تر از روستاهای جنوب استان عده کثیری از خانواده های شهرستان های بافت ، رابر و ارزوئیه ، به علت سیاست بازی ، تحت پوشش کمیته امداد و سازمان ها... ادامه مطلب
سفر یک حاجی را از لحظات اولیه سفر دنبال می کنیم : برای خداحافظی به منزل ما می آید ، به رسم زیبای گذشته سینی آینه قرآن که قرآن مجید ، آینه و یک نوع شیرینی یا شکلات در آن جای گرفته است، را... ادامه مطلب
سجل من عزیزی از من خواسته بود بیوگرافی خودم را براش بنویسم ، فکر کردم برا خودم کسی شدم ، در عالم خیال کلی قورت و قوپوز رفتم ، ولی وقتی خواستم چیزی براش بنویسم ، دیدم هیچی نیستم و به حساب نم... ادامه مطلب