امروز زمین ،کاشتن را از ما گدایی می کند
امروز زمین سینه مهربانش را برای ما باز می کند و ما را به پاکی و مهربانی فرا می خواند
امروز زمین به خود می بالد،فخر می فروشد و باد زیر غبغب می اندازد
امروززمین مغرور است از این همه احترام
امروز زمین نهال عیدی می گیرد و نشاط و سرسبزی عیدی می دهد
امروز زمین لباس زردش را از تن بیرون می کند و لباس مخملی سبزش را می پوشد
امروززمین از شوق خنده بهار،سبز می شود
امروز زمین چه حس سبزی دارد
امروز زمین ،به علت تجویز داروی درخت ، کلینیکش تعطیل است
امروز زمین ،جشن درختکاری دارد،بیائید همه به جشن او برویم
امروز زمین از ما توقع سلام دارد
به او سلام کنیم و درختی به او تعارف کنیم،من او را می شناسم ،حتمأ تعارف ما را قبول می کند
پس همه با هم،زاد بوم عزیزم،زمین !بفرما درخت،می دانم تو گدا نیستی،با تو شوخی کردم
ما گدای سرسبزی تو هستیم
راستی زمین گفت :دست همه کسانی که در این چند سال برای من زحمت کشیدند ،درختی برمن کاشتند،مراتع من را اصلاح کردند، آب های آسمان را در سفره های من ذخیره کردند،برای دردهایم قرص های مالچ تجویز کردند،از جنگل ها و مراتع من حفاظت کردند ،درد نکند.
زمین گفت : سلام من را به درختان با معرفت برسانید و بگوئید: در دیگر روزهای سال هم سری به من بزنند ،من دلم برای آنها تنگ می شود.
حمید هرندی