بوته گل
* بوته گل ،به علت باز کردن غنچه هایش در ملآ عام محاکمه شد
* هیچ ترازویی نمی تواند فریاد را بکشد
*کاش ابر می شد و سایه ام خستگی در می کرد
* دور از جون دانا ، توانا بود هر که دارا بود
* در هیچ کجا اندازه قبرستان ، آرزو چال نکرده اند
* پائیز به جرم زردی و ریزش برگ ها درملآ بهار محاکمه شد
* در ایست و بازرسی هر چه تفتیش کردند ، نتوانستند عقایدم را پیدا کنند
* پرنده ای به جرم تخریب قفس آزاد شد
* پاک کن به مداد قول داد آزادی را پاک نکند
* بنی آدم اعضای یکدیگرند ، دور از جون آفرینش ، اونا از ما بهترند
* آزادی مشت ها را می بندد، چشم و گوش ها را باز می کند
* شهرهای بی زندان ، پر از آزادیند
* پرنده ای قلک پولش را شکست و با پول آن یک قفس را از زندان قفس فروشی آزاد کرد
* هیچ تفنگی قشنگ نیست
* درددل ها و دردسرهایت را برای او که فرقشان را با دل درد و سردرد نمی داند ، نگو
* ۵۲ سال است در سایه ام نشسته ام
* بگذار حیاط حیات زندگی ات خاکی باشد
* هر چه شناسنامه ام را شستم و در آفتاب پهن کردم ، سال تولدم پاک نشد
* شناسنامه اش را گُم کرد تا خودش را پیدا کند
* کاش همراه با لباس های شسته ام ، من را در آفتاب پهن می کردی
* به دکتر گفتم :گوشم هایم را پُر کن ؛چشمهایم را اورتودنسی کن و زبانم را گچ بگیر