یاد قدیمی ها بخیر (برای مرحوم احمد امیدوار )
غنیمت و بهانه ای حاصل شد تا دو سه روزی در شهر بافت باشم. در این دو سه روز غیر از چهره بهم ریخته و آشفته شهر که در اثر حفاری ها و کندوکاری های شهرداری و شرکت آب و فاضلاب ،مانند کوردهی بیش نبود و برایم رنج آور بود،غریبی و غربت عجیبی بود که در شهر خودم احساس کردم .
غیر از خیابان ها و کوچه پس کوچه های آشنای شهر که خاطره هایم را در آنها دنبال می کردم ،هر آنکس را که می دیدم غریبه بود یا که من با آنها غریبه بودم.
بهر حال بر آن شدم هراز گاهی ،یادی از همشهریان قدیمی ،آنان که به دیار باقی رفته اند یا که به دیاری دیگر کوچ کره اند ، داشته باشم و در این نوشتار یاد مرحوم احمد امیدوار را با نوشته ای از دکتر منصور فلامکی استاد دانشکده هنر های زیبای دانشگاه تهران که در سال ۱۳۸۳ برای فرزند پر افتخار شهرمان و یادگار آن مرحوم ( استاد عطاا…امیدوار) به نگارش درآورده است، گرامی می دارم.
جناب دکتر امیدوار
از همه چیزها زیباتر امید است و به امید ،امیدواربودن ،چندان زبیاست که تو را به هنگام غرق شدن در سایه ها و هاله های امید به کائنات می برد.
و آنجا چندان به نهاد زیبایی فرو می روی که خود،زیبا می شوی و تمامی آنچه را که می یابی عین زیبایی می بینی ،فقط زیبایی را می بینی
و غبطه می خوری که چرا با آن همه تلاش و حتی سماجت، در لحظه ای که به آن رسیدی، امید داشتن به دست یابی به زیبایی چیزی عبث می شود و به آن که امید می نامیدی اش، دل بسته بودی.
و قضیه دیگر: هر امیدواری ،امیدوار که نیست ،بین کسی که امید دارد یا امیدوار است یا بی جهت امیدوار است ،تفاوت چندان است که هیچگاه این دو را با یک دیگر اشتباه نمی کنی.
کسی درست می اندیشد که بداند که یگانه ای، روزی هم امیدوار و هم امیدواربودن به امید را یه کسی که دوستش می داشته “عطا” کرده است.
و اینگونه دوست داشتن ،دوست داشتنی ماندگار است.