گریه زاینده رود
با من بگو از دست های مهربانت
از حجم طوفان،لا به لای گیسوانت
جنگل که نه،پیراهنت صد برگ لاله است
آغوش واکن سمت پاییز جوانت
یک ماهی درگیر گردابم همیشه
حرفی بزن از قایق بی بادبانت
تا قاصدک های مرا باران نکشته است
پرواز را راهی بکن در آسمانت
مهتاب یعنی، پنجره در بهت فانوس
مهتاب رنگ هشتم رنگین کمانت
در آخرین عصری که با هم چای خوردیم
رقصید آهسته،غزل در استکانت
**
اردیبهشت دست هایت را بپاشان
بر گریه ی زاینده رود بی امانم
محمد حسن اسفندیارپور