چرا مادر بزرگ پشت سرمان آب می ریزد؟
این پرسشی است که فرزندم پس از حرکت و آب ریختن مادر بزرگ پشت سرمان می کند ؟
سال های سال است که بارها این حرکت و عادت را از سوی مادربزرگ و دیگر نزدیکان دیده ام ، ولی هیچگاه دلیلش را نپرسیده ام و نمی دانستم چرا آب را پشت سر مسافر می ریزند؟
تنها پاسخی که توانستم به فرزندم بدهم ، این بود : که آب روشنایی است ، آب مایه حیات است .
از پاسخ خودم راضی نبودم و به همین سبب دنبال ریختن آب پشت سر مسافر رفتم.
هرمزان یکی از فرمانداران جنگ قادسیه بود که در سمت فرمانداری خوزستان انجام وظیفه می کرد، وی در نبردی در شهر شوشتر و در اثر خیانت یک نفر با وضعیتی بد مواجه شد و در قلعه ای به همراه ۹۰۰ نفر از سربازانش پناه گرفت .
هرمزان به ابوموسی اشعری پیغام فرستاد که اگر به او امان بدهد ، خودش را تسلیم کند ، ابوموسی اشعری نیز موافقت کردو پس از قتل عام ۹۰۰ نفر سربازان ، او را به مدینه فرستاد تا عمربن الخطاب در مورد او تصمیم بگیرد .
پس از اینکه هرمزان وارد مدینه شد ، سربازان و نگهبانان او را به مسجد و نزد عمر که در گوشه ای خفته بود ، بردند تا عمر تکلیفش را روشن بسازد .
عمر با هرمزان کمی صحبت کرد و دستور داد تا هرمزان را بکشند ، هرمزان پیش از کشته شدن از عمر درخواست کرد تا کمی آب آشامیدنی به او بدهند.
عمر موافقت کرد و آب آشامیدنی را به دست هرمزان دادند ، هرمزان در نوشیدن آب درنگ کرد .
عمر سبب این کار را پرسید؟ هرمزان گفت : بیم دارم در هنگام نوشیدن آب او را بکشند ، عمر قول داد تا آن آب را ننوشد ، کشته نخواهد شد .
پس از اینکه هرمزان این قول را از عمر گرفت ، آب را بر زمین ریخت و عمر نیز ناچار به قول خود وفا کرد و از کشتن او در گذشت و این باعث بوجود آمدن یک فلسفه ، عادت ، اعتقاد و رسم نه تنها در شهرستان بافت ، بلکه در جای جای ایران ، شده است و یعنی اینکه : با ریختن آب بر زمین ، زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا سالم برود و به مقصد برسد. حمید هرندی