فرصت های سرمایه گذاری در شهرستان بافت
پرستوها به آشیانه برمی گردند
فرصت و مجالی حاصل شده است برای بستن پیمانی آشنا ، که سرمایه و اندوخته هایمان را به طبیعت هزار رنگ بافت بیاوریم و موسیقی توسعه و پیشرفت را دمادم بر گوش دیاری که در آن رشد و نمو کرده ایم ، بنوازیم.
سرزمینی که آئینه ای است هزاررنگ از دشت های زیبا و کوه های استوار ،جنگل های انبوه و چشمه های زلال ، رودهای خروشان و مراتع بیکران.
آنان که به هر دلیل ، دل در گرو بافت دارند ؛ آیا به ندای زادبوم عزیزشان که بی صبرانه فرزندان خود را برای سرمایه گذاری در خانه پدری یا سرزمین مادری فرا می خواند ، پاسخ می دهند؟
آیا سرمایه و داشته هایشان می تواند دستی باشد یاریگر برای جسم خسته بافت و مرهمی باشد درمانگر برای زخم های کهنه این زادبوم عزیز و با طراوت؟
آیا باز هم ، موقعیت جغرافیایی و بن بست بودن ، مهاجرت قشر روشنفکر و تحصیلکرده ، عدم توجه مسوولان ، سیاسی و جناحی بودن مدیران و عدم ثبات و ماندگاری آنان ، بهانه ای می شود برای غنیمت نشمردن فرصت ؟
آری همواره گفته اند و گفته ایم : دیار شما چون بن بست هست ، با توسعه بیگانه است، یا که سیاست بازی ، موجب فرصت سوزی شده است.
نمی دانم تا به کی باید شاهد کوچ پرستوها بود تا دردهای ناگفته شهر و دیارمان را گوش شنوایی نباشد؟
آیاراهی برای فرار از بن بست بودن نیست ؟
آیا نمی شود به جای خط و خط بازی ، فقط خوش خط بود ؟
آیا نمی شود پرستوها را برای ماندن بهانه داد ؟
مدتی است دل سوخته گان همشهری در هر فرصتی گرد هم می آیند و بیش از هر زمان دیگر برای پویایی و توسعه بافت دل می سوزانند.
این جمع شدن ها و دل سوختن ها ،می تواند آغازی باشد برای بازشدن بن بست ها و خط زدن خطوط بد خط ها و دعوت پرستوها به ماندن.
راستی چرا ما نخوانیم :
ما برای اینکه بافتمان گوهری تابان شود
هجر دوران برده ایم ،خون دل ها خورده ایم
ما برای بوئیدن آلاله و آویشن
هزاران وصله ناجور ،در طول دوران خورده ایم
ما به جرم رفتن از اقطاع
در غریبی ، گرد غربت خورده ایم
ما برای کوچ خود ، همواره حسرت خورده ایم
حمید هرندی