قاتق بنه
مواد لازم :
بنه ، رُب انار ، نمک
قاتق بنه یک از غذاهای لذیذ و مورد علاقه اکثر همشهریان است ، طبخ این غذا بهانه ای برای جمع شدن اعضای یک خانواده دور هم می باشد .
قاتق بنه اگر به صورت سنتی و روشی که در ایام گذشته باب بود، تهیه شود ، غذای پُر زحمتی می باشد و به همین خاطر است که طالبان زیادی دارد و همواره نزدیکان و اعضای خانواده در یک محیط صمیمی دور تغار آن جمع می شوند.
طرز تهیه :
بنه را در چوغن ( هاون ) ریخته و بخوبی نرم می کنیم ، در هر مرحله از کوبیدن آب کاملاً داغ را به اندازه خیلی کم به آن اضافه می کنیم و کوبیدن را ادامه می دهیم .
کوبیدن بنه و افزودن آب داغ را مرحله به مرحله آنقدر ادامه می دهیم ، تا به اصطلاح بنه به روغن بیفتد ، پس از اینکه روغن بنه نمایان شد ، آن را بخوبی چنگ می زنیم و روغن آن را می گیریم .
پس از اینکه روغن بنه را گرفتیم ، مقداری آب داغ به بنه اضافه کرده و چنگ می زنیم تا بصورت مایع غلیظی در آید ، پس از این مرحله دو تا سه بار آن را از طریق پارچه نازکی صافی می کنیم تا پوست سخت بنه از مایع جدا شده.
سپس مقدار نمک و رب انار به آن می افزاییم و روغنی را که قبلاً از بنه گرفته بودیم ، روی آن ریخته و اگر دوست داشته باشیم مقداری پیاز نیز در آن رنده می کنیم
اگر طبع گرم نداشته باشید ، تُرب و مغز گردو مکمل خوشمزه ای است که خوردن قاتق بنه را لذیذ تر می کند.
( ترب و مغز گردو را نیز باید بخوبی نرم و بصورت جداگانه در کنار تغار قاتق بنه قرار داد تا بنا به میل افراد به قاتق اضافه کرد) . نوش جان
در کنار تغار قاتق بنه خواندن شعر ” یاد آن روز بخیر ” عیسی معینی همشهری خوش ذوقمان که در کتاب مجموعه شعر ( گل گفتنی ها ) آمده است ، حظ بسیار دارد ، چند خطی از آن را باهم می خوانیم :
یاد آن روز بخیر
یاد آنروز بخیر که مادر بِنه در هاون می کوبید
باسنش سخت به هم می جنبید
پدرم می خندید
چشم من خیره
به حرفای دوتای زن و مرد
مادرم گفت که
کوفت
قاتق ظهر همین است که می بینی
چو خط گوشت گلستانی قصاب پُر است
به گمانم خبر از سال نداری
که زمستان در پیش است
آتش منقل تو کور مباد
بی خودی چشم به برج آخر ماه می دوزی
بند تنبان حسن رفته ز هم
خشتک شلوار علی پاره شده
قد احمد که چنار امین دیوان است
کوتاه شده آستین کُتش
که زمستان در پیش است
نخریدی دو سه باری هیزم
آرد ، خوره همه اش ته کشید
گوسفندی قرمه نکردیم
حلب نفت که اصلاً یادت نیست
گندم سال گذشته که هیچ ریع نداشت
سیب پیازی که ز مُلک
جمیل آباد است
کی کفاف شکم گرگ دهد
سَفت خرمای بگیر