ساده ، مثل آب خوردن!!
از مردم عذرخواهی کنیم
هرکار و فعالیتی که سادگی آن را می خواستیم بیان کنیم ، از ضرب المثل :ساده مثل آب خوردن ، استفاده می کردیم ، زیرا هیچ کاری ، ساده تر از آب خوردن و در دسترس بودن آن نبود !!
و امروز بدانجا رسیده ایم که حتی دانش آموزان و آینده سازان این مرز و بوم ، برای آب و سفره های زیر زمینی آب ، دلنگران و از آینده در هراسند.
تعدادی از دانش آموزان مدارس شهر کرمان ، در اقدامی نمادین، به اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان آمدند و به پاس فعالیت های آبخیزداری ، با اهدا دسته گُل، از مدیر کل و کارشناسان منابع طبیعی و آبخیزداری سپاسگزاری کردند.
و اما در حاشیه همین مراسم، بادکنک ها و پلاکارهایی در دست دانش آموزان بود که شعارهای نوشته شده بر روی آنها ، تا مغز استخوان آدمی را می سوزاند و اشک را از دیده جاری می کرد .
هر شعار نوشته این دانش آموزان ، کارنامه ای بود برای هر کدام از ما ، که دستی در مسوولیت حوزه های آب و خاک این مرز و بوم داشته ایم .
چه شد و چه کردیم که بدین حال و روز افتادیم که دانش آموزان در پلاکاردی می نویسند: تکلیف شب مدیران(هزار مرتبه از روی آب بنویسید ) ، یا دیگر شعارنوشته : آب آب ، کدام آب ؟
قبول کنیم که در حوزه آب و خاک این مرز و بوم خوب عمل نکردیم و حق با دانش آموزان هست که بگویند: منابع آبی و خاکی کشور ارث شما نیست ، امانتی است که باید برای ما هم ، نگه داشته شود.
باید اعتراف کنیم : کارنامه مدیریتی خوبی در حوزه آب و خاک کشور از خود بر جای نگذاشتیم ، اینکه بحران آبی و خشکسالی های این چند ساله اخیر را فقط و فقط به گردن تغییر اقلیم ، به گرم شدن کره زمین و به دیگر عوامل بیندازیم ، بهانه درستی نیست ، باید بخاطر عملکرد زیانبارمان در حوزه های آبی و خاکی کشور ، از مردم عذرخواهی بکنیم.
اینکه در بغل چشم ما ، جنگل ویران و ویلا برپا شود ، اینکه ساحل دریا ، در بغل چشم ما ، حیاط ویلا شود ، یا کوه با آن همه عظمتش کاه شود ، یا دره حیران، حیران ساخت و ساز شود؟؟!
اینکه در بغل چشم ما ، هزاران هزار چاه غیر مجاز ،حفر و آبش هندوانه شود ، اینکه بخاطر خودکفایی ، نمی دانم : در تولید شلغم یا چغندر ،آب را از سفره زیر زمین بیرون بکشیم و سکه هدیه بدهیم!!
این می شود که دانش آموزان و آینده سازان این مرز و بوم ، که فقط و فقط دغدغه آنان باید درس و مشق باشد ، شعار به دست می گیرند و تکلیف شب به مدیران می دهند و با کلمات و ترکیبات تازه : آب را می خواهند ، جای تأمل و شرمساری است.
آنان دغدغه شغل و بیکاری نداشتند ، تقاضای افزایش حقوق هم نداشتند ، ولی مزه آب و حس خاک را می فهمند و تشنگی را حس می کنند ، سراب را دیده اند و می دانند : آب جایگزین ندارد.
قبول کنیم از حیات مردم ،خیلی از ماها برای خود حیاط ساختیم!!
بحران بی آبی و خشکسالی ، کمر زمین را می شکند چه رسد به کمر و پایه های میز مدیران !!
اینکه چشم به آسمان بدوزیم و کاسه گدایی پیش ابرها دراز کنیم ، اینکه همین چند قطره اب را فدای هندوانه و کارخانه فولاد و خنداندن پسته کنیم ، اینکه آب شرب را در چاه فاضلاب دفن کنیم و عرضه تبدیل یک قطره اش را حتی برای توسعه فضای سبز نداشته باشیم ، اینکه با آب شرب ، انبوه سازی بکنیم و بتن آب بدهیم ، اینکه با همه کم بارشی ، سیلاب در کشور داشته باشیم !آب در خواب دیدن یا سراب دیدن است.
من کارمند دون پایه ای بیش ، در عرصه منابع طبیعی نبودم ، ولی هزاران هزار بار ، از دانش آموزان این مرز و بوم بخاطر اینکه کوتاهی کردم تا : کوه خواری ، زمین خواری ، دریا خواری ، جنگل خواری ، تاغ خواری و از همه مهمتر اجازه دادم تا حیات مردم ، به حیاط یک یا چند نفر تبدیل شود ، پوزش می خواهم و با دانش آموزان هم صدا می شوم : لااقل به فکر آب باشید ، باور کنید آب برای شما نان نمی شود، روزی دودش به چشم خود شماها هم می رود. حمید هرندی این مطلب در روزنامه سراسری پیام ما در تاریخ ۹۷/۱۰/۹ شماره۱۳۴۸ درج شد.