دعای باران توسط یک شهروند بافتی
خدایا ! به جوش و خروش چشمه سارهای شاه ولایت ، به خشکسالی و تکرار دردآور این حکایت ، به مردم باران ندیده این ولایت ، نظری بیفکن و باران رحمتت را بر آنها ببار
خدایا ! به زردی چمن های یاس چمن ، به بی آبی سیاهکوه و دشت و دمن ، به تشنگی چند ساله بوته های گون ، به لب تشنگانی چو من ، عنایتی بکن و بارانت را بر آنها بفرست.
خدایا ! به خوشه های طلایی گندمزاران ارزوئیه ؛ به پونه و آلاله های سرخ باغ فخروئیه، به شقایق و انغوزه های رسکوئیه ، به چشم اندازهای زیبای آهوئیه ،ترحمی بکن و بارانت را بر آنها نازل کن.
خدایا ! به دشت های بی آب دشتاب ، به پرواز قمری ، کبوتر ، عقاب ، به خشکی ، به بی آبی چاه و چشمه و هزاران پایاب ، نگاهی بیفکن و بارانت را بر انها ارزانی کن.
خدایا ! به شرمندگی و خواری آبشخوران ، به سرگشتگی و حیرانی چهارپایان ،به دلبستگی و حیات دامداران ،به بی علفی علفزاران شاهماران ، نظری بارانی داشته باش و بارانت را بر آنها ببار.
خدایا ! به فقر مراتع گوغر و کیسکان ، به تاریخ و قدمت صوغان ، به آهوی معصوم دق علیجان ، به رعنایی سنجدهای بزنجان ، بارانت را از آنها دریغ نکن وبر آنها ببار .
خدایا ! به رعنایی و ناز سرو نازها ، به صبوری و طاقت قیچ زارها ، به زیتون و ارس و شمشادها ، به قامت بلند سپیدارها ، محبتی بکن و باران عاشقی را بر آنها ببار.
خدایا ! به کیکم ، شیرین بیان ، کسور و قیچ ، به زلف کلاه قاضی های پیچ در پیچ ، به زمین های سفت سفته و به دره های بی آب شصت فیچ ، ترحمی بکن و بارانت را ارزانی کن.
خدایا ! به سادات ، به سلطان حمید ؛ سید علی موسی ،به لبان تشنه سقای دشت کربلا ، ما را برهان از این همه رنج و بلا.
خدایا ! بیش از این چشمانمان را به دیدن سراب عادت مده ، خدایا اگر ما گناهکارانیم ، تقصیر آهوان دق علیجان ،کبوتر و بلبل برکنان چیست ؟
خدایا ! خوش آب و هوایی را از شهر ما نگیر ، بیکاری را از پاروی برف روبان بگیر ، باران رحمتت را از دیار ما نگیر و خشک سالی را برای همیشه از ما بگیر . حمید هرندی