درختان گردو وبی آبرویی بهار
برایشان سخت است ، باورشان نمی شود که بی مهری دردانه هایشان را اینگونه عزا بگیرند ، سال های سال ، با سبزی آنها بر چشمانشان سرمه کشیده اند و باز هم چشمانشان سرمه آنان را به التماس پلک می زند.
سال های سال ، سرآغاز بهار را ، با جوانه ها و برگ های سبز آنها به تماشا نشسته اند و اینک ناباورانه خرداد بهار را نگاه می کنند که در راه رفتن است و از جوانه و سبزی خبری نیست.
دلش ز دست زمین و زمانه به تنگ آمده است ، شیره زندگی و معاش او به شیره پرورده درختان گردویش وابسته است ، سوز و سرمای بیش از حد را بهانه بی مهری شیره های خام درختان با سخاوت گردویش می داند، شیره های خامی که می بایست در آوندهای چوبی دردانه هایش جریان بیابد ، شاخه و برگ بزند و در دق آفتاب در آوندهای آبکش درختانش تولید گل و میوه کند.
و حال بهار در راه رفتن است و از جوانه و برگ و میوه خبری نیست ، آنچه هست صدها ، هزارها درختان گردوی بی بر و برگ است که او هر صبح دلتنگ غنچه و جوانه هایشان می شود و به عزایشان می نشیند .
در یک صبح بهاری ، در یک از روزهای خردادماه ، برای دیدن آنچه شنیده بودم ، به منطقه گوغر بافت راهی شدم ، قبل از دیدن درختان گردوی با سخاوت برایتان بگویم :
شهرستان های بافت و رابر بعد از تویسرگان به عنوان مهمترین قطب تولید گردو در کشور مطرح می باشند ، این مطرح بودن سبب شده است استان کرمان نیز رتبه دوم تولید محصول گردو را در کشور به خود اختصاص بدهد.
درشهرستان بافت و شهرستان رابر در مجموع ۱۲ هزار هکتار سطح زیر کشت گردو وجود دارد که از این میزان ۹ هزار هکتار آن بارور است ، در کنار این میزان باروری ، کیفیت مرغوب این محصول در این شهرستان ها مثال زدنی است.
گذشته ها می گفتند : وقتی از چیزی زیاد تعریف کردی ، تعریف سوز می شود و واقعیت هم همین هست ، چند سالی است درختان این دیار تعریف سوز شده اند ، یک روز خشکسالی ، یک روز کشت سنتی ، یک روز نبود کارخانه های فرآوری ، یک روز کرم خراط و امروز سرمای بیش از حد هوا و سرما زدگی بلاهایی هستند که به جان درختان گردوی این دیار افتاده اند.
درختانی که نقش بسزایی در اقتصاد کشاورزان این منطقه ایفا می کردند و می کنند ، خسارت مالی در شهرستان بافت را حدود ۱۵ میلیارد تومان برآورد می کنند و پیش بینی می شود محصول تولیدی گردو در شهرستان بافت ۳هزار تُن کاهش داشته باشد.
برمنطقه مصفای گوغر، بر درختان گردوی کهنسال و جوان گوغر ، حزن و اندوهی را می شد نظاره کرد ، اگر سرسبزی درختان صنوبر را نمی دیدی ، فکر می کردی زمستان است و بی برگی ، زمستان است و انتظار سرسبزی
انگاری هنوز خوابند و از بهار خبری ندارند ، دلت می خواهد داد بزنی ، جار بزنی و آمدن بهار را به آنها خبر بدهی ، از جوانه هایشان خبر بگیری و آنها را پند بدهی که با این بی برگی آبروی بهار را نبرند،به جوانه هایشان بگویی: جوانه بزنید پیران منتظرند ولی افسوس ! چه بی پروا درختان گردوی ما آبروی بهار را بردند.
دلم می خواهد پیرمرد کشاورز را که در زیر درخت گردو چمباتمه زده است را تسلی بدهم ، می گویم :
بر درخت زنده بی برگی را چه باک
وای بر احوال برگ بی درخت
با آه و افسوس نگاهم می کند و می پرسد ؟ پسر جان ، بهار کی از راه می رسد ، درختان گردوی ما بخواب زمستانی فرو رفته اند! ؟
چه بگویم ؟ چه بنویسم ؟
درختان گردوی زیادی در منطقه گوغر به خواب رفته اند و دیگر بیدار نمی شوند ، خدا به صاحبانشان صبر بدهد . حمید هرندی
این مطلب در روزنامه کرمان امروز شماره ۱۹۱۰ به تاریخ ۲۱/۳/۱۳۹۰ و هفته نامه حکمت بافت به شماره ۱۷۴ به تاریخ ۱۸/۳/۱۳۹۰ درج شد.