بنام خدا
چهل سال پیش شهر ما بافت دارای دو حمام بود یکی در قسمت پایین شهر مجاور منزل امین دیوان و آسلیمان که چندان رونقی نداشت ، اما حمام پر رونق شهر حمام مرات بود که در مرکز شهر روبروی حسینیه قرار داشت. حمام های قدیمی را معمولا به دو دلیل از سطح زمین پایین تر می ساختند یکی آب کردن خزانه و دیگری گرمی حمام که این حمام هم از این قاعده مستثنی نبود این حمام را مرحوم مرات السلطنه یکی از رجال نیکنام کرمان ساخته و برای رفاه مردم بافت وقف کرده بوده است.
حمام در حدود ۲متر از سطح زمین پایین تر ساخته شده بود . از کوچه با گذشتن از چند پله وسرسرای حمام وارد رختکن می شدیم وسط رختکن حوضی بود ودور حوض هم پا شویه ، اطراف رختکن چند اتاقک تعبیه شده بود که مشتریان در همان اتاقکها لباسهایشان را در می آوردند و اغلب لباسها را داخل بفچه ای روی زمین می گذاشتند، احتمالا چند میخ هم به دیوارها بود که بعضی لباسها را به آنها می آویختند.
نادارها لباسهایشان را در بقچه ای می پیچیدند وبه زیر بغل زده به حمام می آمدندوکف یکی از همین اتاقکها می نهادند.متمولین لباسها را در بقچه ای ملیله دوزی یا زربفت ویا پته نهاده واین بقچه ها را با یک قالیچه پادو حمام ، نوکر ویا کلفتی به حمام می اورد .
این رختکن بوسیله راهرویی به دو گرمخانه منتهی می شد گرمخانه ای در انتهای راهرو بود بصورت مستطیل که حوض هم داشت ، بالای حوض جایگاهی بود چهل سانتیمتر بلندتر از قسمت حوضخانه که سنگ فرش وجای نشستن مشتریان بود ، خزانه آب در یک گوشه آن قرار داشت .
گرمخانه دیگر در ابتدای راهرو بود ،کف گرمخانه از سنگهای تراشیده شده فرش شده بود ، سنگهای تخت نامنظم ،جلو خزانه سکویی بود با ارتفاع حدود ۵۰ سانتی متر و عرض هم در همین حد و بطول در حدود ۴ مترکه جای نشستن مشتریان بویژه رجال بود.
در یک گوشه گرمخانه چاهکی بود برای آبریز ،اغلب چند سوسک وقورباغه در اطراف این چاهک در رفت وآمد بودند سقف حمام گنبدی شکل بود وبالای همه سقفها نورگیرهای کوچکی بود کوره کشخانه در اتاقکی از رختکن واقع بود که مشتریان در آنجا داروی نظافت مصرف می کردندو برای شستشو به محوطه گرمخانه می آمدند.پشت بام حمام با دیواری گلی محصور بود و دو سه اتاق هم بود که یک کارگر همیشه آنجا مستقر بود هم محافظ بود هم مسئول روشن نگه داشتن کوره حمام .
برای سوخت زیر دیگ حمام از بوته های بیابان ودرختان خشکیده باغستان استفاده می کردند ، آب حمام از نهر جاری شهر تامین می شد وگاهی که آب از نهر می افتاد ، از چاه خزانه را پر می کردند .
یادم هست که یدالله پسر مشهدی حبیب در مقابل هر یکصد دلوی که از چاه می کشید ۲۵ ریال از مدیر حمام مرحوم درویش سینایی می گرفت.
آرایشگاهی به مفهوم امروزی وجود نداشت کشاورزان وکارگران پشت حمام در فضای باز روی حلب خالی یا صندلی شکسته ای ویا کنار دیوار چمباتمه زده و دلاک سرشان را ماشین می کرد ، کارمندان وطبقات متوسط در رختکن حمام سر و کله را اصلاح می نمودند .
متمولین در منزل شخصی به اینکار مبادرت می کردند آرایشگری مثل امروز شغل مستقلی نبود همان دلاکان چند کاره بودند ،کیسه می کشیدند ، مشت ومال می دادند ، سر وکله را می تراشیدند ، حجامت می کردند ، حتی موی زهار مردان را جلو جماعت با حفاظ لنگی می تراشیدند وپسربچه ها را ختنه می کردند.
می گفتند : پوستهای بریده آلت بچه ها را نگه می دارند و معثقد بودند که هر صد تا یا بیشتر از این پوستها دلالت بر این دارد که دلاک یکی از اجنه (همزاد) را ختنه نموده است ( به روایتی دیگر : اگر کسی ۱۰۰ نفر را ختنه می کرد، موقعی که از دنیا می رفت ، از او سوال و جواب نمی شد ، چون ۱۰۰ نفر را مسلمان کرده بود )
دلاکان دندان هم می کشیدند ، دندان کشیدن جای مخصوصی نداشت .پشت حمام در مسیر بازار ، کوچه یا منزل ، همه جا اینکار انجام می شد کسی که می خواست دندان بکشد ، همراهی هم می بایست با خود بیاورد ، به حالت چمباتمه بنشیند ، همراه سرش را بین دو پایش محکم بگیرد ودلاک با ابزاری شبیه انبردست دندان را از دهانش بیرون بیاورد .
این حمام دو نوبته بود قبل از ظهرها مردانه بود و بعد از ظهرها هم زنانه ، کارگران وکشاورزان سالی یکبار به حمام می آمدند آنهم شب عید نوروز ، بقیه معمولا هفته ای یکبار اغلب پنج شنبه ها وجمعه ها به حمام می آمدند خیلی هم شلوغ بود . کارمندان و بازاریان پول حمام را نقدا می پرداختند مالکین و زارعین سر خرمن .
مردان در رختکن لخت می شدند ، لنگی به کمر می بستند ویه گرمخانه می آمدند ویکسر در آب خزانه فرو می رفتند ، دستی به سر وکله می کشیدند وبعد از تاملی کوتاه بیرون آمده بر حسب مرتبه اجتماعیشان یا روی سکو یا روی زمین می نشستند.
بعضی خودشان دست وپایشان را پاک می کردند و صابون می زدند ومی رفتند عده ای را هم دلاکان کیسه می کشیدند .
خزانه برای بچه ها جای مطلوبی بود به سادگی بیرون نمی آمدند ، گاهی در خزانه پیشاب می ریختند وبعضی هم مدفوع ، بعضی وقتها مدفوعات روی آب خزانه شناور می شدند که دلاک با ظرفی آنها را برمی داشت و به بیرون می برد .
روزهای جمعه شلوغتر بود آقایان روسا دوایر دولتی ،کارمندان ومعتمدان محل درگرمخانه می نشستند ، مثل قهوه خانه به گفت وشنود می پرداختند از سیاست،دادوستدوازهر دری سخن می گفتند ، در همان هوای دم کرده حمام سیگار هم می کشیدند .
از موارد قابل ذکر این بود که در روزهای عاشورا جمع کثیری از جوانان ومردان وحتی کودکان را دلاکان با آدابی تیغ می زدند ، به این ترتیب : بالای برآمدگی پیشانیشان را می تراشیدند و با همان تیغ همه کاره یکی دو سه خط می کشیدند که خون جاری می شد واینها همه کفن پوش بودند ودر یک صف قرار می گرفتند وبا کارد یا شمشیر شکسته یا ابزاری مشابه به زخم می کشیدند که پیوسته خون جاری باشد ، هنگام ظهر که عزاداری تمام می شد خیل کفن پوشان با سر و روی پر خون به حمام آمده و همه وارد خرانه می شدند و سروکله را می شستند و می رفتند .
زنان البته حمام رفتنشان آب وتاب بیشتری داشت وخیلی هم بطول می انجامید ، بعضی از خانمها سینی می آوردند و در حمام روی سینی می نشستند.
حمام زنان خیلی شلوغ بود که هر جای شلوغی را به حمام زنانه مثل می زدند . نوروز که می شد دلاکان مردان جدا وزنان جدا با سینی وقدح و ظروف مشابه به منازل مشتریان (البته آنان که وضعشان خوب بود )بعنوان عید دیدنی مراجعه می کردند وکلی شیرینی وحتی چلو خورشت با خود به خانه هاشان می بردند.
مرحوم ناصرالواعظین واعظ شهر که صاحب ذوقی بود در منظومه ای از این سنت حسنه یاد کرده است :
عید آمد وفصل سال نو شد در کوچه عجب بیا برو شد
هر جا که حمامی است ودلاک لب چرب و شکم پر از پلو شد
دلاکان اغلب مردمدار بودند ودر مراسم مختلف بویژه عروسی ها شرکت فعال داشتند ،بعضی از زنانشان آوازهای مخصوص عروسی را (آوادونه) بخوبی اجرا می کردند ،سر خیل دلاکان آدمی بود کوتاه بالا وچهارشانه می گفتند عضو. سپاه بنیچه ای اواخر عهد قاجار بوده ،بهمان دلیل به محمد قشونی شهرت یافته بود ، آدم جسوری بود با خیلی از روسا و سردمداران در می افتاد وبا اینکه سبیل چخماقی نداشت از اغلب باج سبیل می گرفت بویژه از عاشق پیشگان که می خواستند در تاریکی شب به ملا قات های پنهانی بروند.
از نوشته های : مرحوم فرشید یحیی زاده
دیدگاه ها
حمید هرندی
سلام.راه اندازی دوباره سایت را تبریک می گویم