تاریخ برق بافت
اشاره:
گاهی عشق ها خالی از رنگ نیاز است.در آن از همه زیبایی ها نشانی هست.اشک، آه، خنده ،گریه و تمامی پاکی ها و روشنی ها در آن جای دارند.
این عشق ها در دل آکنده از مهر مردان و زنانی است که از حصار تب های جوانی گذشته اند و در مرز”عقل”در بوستان محبت،خیمه گاه عشق آراسته اند.عشق آنان عظمتی خدایی دارد .در لهیب توانسوز این عشق می سوزند و خاکستری که از آنها بر جای می ماند ،مرهم دل مجنونان آشفته حال خواهد بود.این خاکستر همیشه گرمی و حرکت خواهد داشت و از آن نور می تابد.
مرحوم علی اصغر پرنده غیبی از آن جمله عاشقانی بود که خدمت به مردم را عاشقی می کرد و سرپرستی خانواده های کم بضاعت و ایتام را عشق می ورزید.
نوشتن این مطلب،از سوی من شاید ادای دینی باشد از سوی کسی که در ذهن و خاطره اش مرحوم پرنده را با واژه های روشنی، عشق، امید ،توسعه، ارادت به ائمه اطهار و عشق به آداب و رسوم و فرهنگ می شناخت و شکوه شب های قدر ،روضه خوانی ایام محرم و حرکت دسته های زنجیرزنی و سینه زنی را در منزل این بزرگوار به یاد دارد.
تا قبل از سال ۱۳۳۱ نور با آن همه سرعتش هنوز به بافت نرسیده بود واین شهر از نعمت اختراع ادیسون بی بهره بود .خیابان طالقانی بافت که نهر پر آبی آن را دو قسمت کرده بود ،شبها با چند فانوس آویخته به درخت تیر چوبی با کور سویی از نور روشن می شد.
بافت ظلمانی و تاریک منتظر بود تا از جانب غیب پرنده ای نازل شود و نعمت برق را بر آن ارزانی دارد و این شد که علی اصغر پرنده غیبی که در سال ۱۲۷۸ در شهر کرمان بدنیا آمده بود ،بافت را برای مأوا و زندگی انتخاب کرد و پس از سکونت دختر مرحوم سلطان احمد خان میلانی را به همسری برگزید.
مرحوم پرنده در سال ۱۳۳۱ لباس روشن ادیسون را به تن کرده و مکاتباتش را با شهرداری ،فرمانداری و استانداری برای در اختیارگرفتن قطعه زمینی که هم اکنون در مقابل شهرداری واقع شده است آغاز کرد.
پس از در اختیار گرفتن این قطعه زمین یک دستگاه موتور دیزل اینترناش توسط مرحوم پرنده خریداری شد و با نصب دینام بر روی آن لقب مؤسس برق بافت را در کارنامه روشن خود جای داد.
مرحوم پرنده که خود مردی فنی،صاحب ابتکار و خلاقیت بود ،سیم کشی معابر و منازلی که امتیاز برق را خریداری کرده بودند ،آغاز کرد و پس از چندی موفق شد روشنایی را به شهر بافت بتاباند.
ساطع شدن نور و روشنایی به شهر بافت هر روز غروب شروع و تا ساعت ۱۱شب ادامه داشت.زیاد شدن دور موتورو سرعت گرفتن آن پس از چند ساعت کارکردن این اجازه را نمی داد که کارخانه بیش از ۴ الی ۵ساعت در شبانه روز کار کند،زیرا احتمال آتش سوزی سیم کشی منازل و خود کارخانه با توجه به زیادشدن دور موتور محتمل بود.
آماده باش خاموشی هم هر شب لحظاتی قبل از ساعت ۱۱از سوی مرحوم پرنده حال و هوایی داشت .کم و پر نور شدن روشنایی برق توسط کلیدی که بر روی تابلوی کنترل برق قرار داشت ،این هشدار را می داد که تا لحظاتی دیگر خاموشی به سراغ شما می آید و ساعت ۱۱ که فرا می رسید ،فرمان خاموشی از سوی این مرد روشن تا غروب روز دیگر داده می شد.
مرحوم پرنده حتی نظارت بر خاموشی را با ماشین سواری (اوستوی بیکر) خودش که تنها اتومبیل در شهرستان بافت بود پی می گرفت و بررسی می کرد.
جریان برق بوسیله سیم های روکش دار با نام (آرمیس دریایی) از طریق تیرهای چوبی۵/۲ متری (پاده)توزیع می شد ،تا اینکه نیاز روزافزون مردم و توسعه شهر سبب شد مکاتباتی با کشورهای :لهستان آلمان،چک و اسلواکی برای خرید یک ژنراتور صورت بگیرد و پس از خرید اری ژنراتور در همان محل کارخانه نصب شد.
توسعه شهر بافت و نیاز روزافزون مردم و مشکلاتی که پیش آمد مرحوم پرنده را مجبور کرد با شهرداری وقت مشارکت نماید و پس از چند سال ساختمان و متعلقات موتور برق را به شهرداری واگذار نماید و خود به عنوان مسوول فنی با شهرداری همکاری و سپس به استخدام شهرداری در آید.
ذکر بهای مصرفی برق در آن زمان و معرفی همکاران مرحوم پرنده شاید خالی از لطف نباشد:
در جلسه انجمن شهرداری بافت که در ساعت ۹صبح روز چهارشنبه ۲۸/۸/۱۳۳۱به ریاست مرحوم حسین خان هرندی و با حضور مرحوم قاسم اعتمادی و مرحوم محمد شفیعی در محل دفتر شهرداری تشکیل شد ،نرخ برق مصرفی طبق پیشنهاد مرحوم پرنده برای شهرداری هر کیلو وات ساعت ۵ریال و برای اهالی بافت ۵/۷ ریال تعیین شد و قرار شد شهرداری از مبلغ مذکور ده شاهی عوارض دریافت نماید .
همکارانی که در آن سالها مرحوم پرنده را یاری می دادند تا جایی که ذهنم یاری می کند عبارتند از :
سیف ا…الماس پور معروف به صدیف،محمد علی زمان پور،اکبر زمان پور،مهدی ریاحی معروف به مهدی برقی،اسدا…غضنفری،عبدالعلی ذوالعلی و ….
آری ۵۶ سال از آن روزگار می گذرد ،مرحوم پرنده در ۲۲خرداد۱۳۵۹ پس از سالها تلاش،فعالیت و خدمت جان به جانآفرین تسلیم نمود و در کهن شهر بافت بخاک سپرده شد.
آنچه که از مرحوم پرنده در یادها و اذهان بر جای مانده است ،عبارتند از : نجابت ، روشنی ،خدمت،شیک پوشی، توجه به ایتام و سرپرستی آنان ،عشق و ارادت به ائمه اطهار،تقسیم سمنو در منازل که در حقیقت تقسیم فرهنگ و آداب و رسوم بود و آنچه که از ما برای او شده است ناسپاسی،فراموشی و ذکر یک فاتحه!!
اگر شما همشهری در شهر بافت مطلب من را خواندی ،گذری به کهن شهر بکن و بر مزار آن مرحوم فاتحه ای را بخوان،
کاش!اعضای محترم شورای شهر بافت به پاس آن همه روشنایی و خدمت ۲۲ خردادماه هر سال ،بر مزار آن مرحوم گرد می آمدند و یادش را گرامی می داشتند.
راستی !مسوولان برق بافت، آیا بر مزار مرحوم پرنده لامپی روشن است؟ این حداقل انتظار است.
حمید هرندی