آداب ، رسوم و خرافات و عقیده های معقول و نا معقول مردم شهرستان بافت در گذر ایام ( بخش ۱ )
زندگی همه انسلن ها بر پایه آداب و رسوم و فرهنگ آن جامعه بنا شده است ، بعضی از این آداب و رسوم به عنوان فرهنگ و هویت ما محسوب می شود و برخی دیگر خرافات و اعتقادات بی ارزشی است که خوشبختانه در گذر ایام رنگ باخته اند واز بین رفته اند و برخی از آنها هنوز باقی مانده اند .
قیچی را به هم نزن ، دعوا می شود ، شب سوت نزن ، جن ها جمع می شوند ، شب تو اینه نگاه نکن ، دیوانه می شوی و…
این جملات امری و دستوری که بوی خرافات و عقیده های نامعقول و بی اساس از آن هویداست ، بخشی از باورها و خرافه های مردم شهرستان بافت در سال های دور و نزدیک است که در این نوشته در حد بضاعتم به آن می پردازم .
این خرافات و عقیده های نامعقول گاه ناشی از فشارها و باورهای اجتماعی بود و گاه برآمده از باورها و وسواس های شخصی که فرد به آن اعتقاد داشت .
البته گاه می شد که در عمق بعضی از این باورها و اعتقادات یک تجربه علمی ، پزشکی یا اجتماعی نهفته بود که به مرور به یک باور و وسواس اجتماعی تبدیل شده بود ، به عنوان مثال : عسل و خیار ، کفن را بیار که مردم به آن اعتقاد داشتند از ناسازگاری عسل و خیار و دل دردی که سراغ آدمی می آید ، هشدار می داد ، یا نحسی روز سیزده که با توجه به هجوم مردم به طبیعت و اتفاقاتی که برآمده از شلوغی این روز بطور طبیعی پیش می آمد به یک باور اجتماعی تبدیل شده است که مردم در این روز حساس تر و مضطرب تر باشند.
هدف من از نوشتن این مطلب تحقیق و جستجو در چگونگی بوجود آمدن این باورها نیست بلکه هدف اصلی من جمع آوری این باورها و اعتقادات و ثبت آنهاست که با کمک مخاطبانم دنبال آنها هستم.
قیچی را به هم نزن ، دعوا می شود
پوست سیر را در هوا پخش نکن ، دعوا می شود
با آتش بازی نکن ، شب ادرار می کنی
دست هایت را زیز بغل نزن ، شگون ندارد
انگشتان دستانت را نشکن ، بند انگشتانت کج می شود
مغز کله پاچه نخور ، شب خواب بد می بینی ، یا می ترسی
عسل و خیار کفن را بیار
اگر در مسافرت روباه می دیدی ، خوش یمن بود
اگر در شروع مسافرت سید از جلو راهت سبز می شد ، بدل می گرفتند و باید پولی نذر می کردند
اگر کفش هایت سوار هم می شدند ، سفری در راه بود
اگر قسمت باز کفش هایت رو به تو قرار می گرفت ، بد یمن بود و باید کفش ها را درست می کردی
شب جوراب را بالای سرت نگذار ، خواب بد می بینی
اینقدر ته دیگ نخور ، در شب عروسیت باران می بارد
اگر خس و خاشاکی بر روی مژه ات می نشست ، سوغات نصیبت می شد
اگر در خواب دندانت می افتاد ، کسی از بین می رفت
اگر مار در خواب می دیدی ، پول گیرت می آمد
اگر در خواب مرده را خواب می دیدی ، عمرت اضافه می شد
اگر در خواب خون می دیدی ، خوابت باطل بود
خواب زن چپ می زنه
اگر از حلوای عزای آدم پیر می خوردی ، عمرت اضافه می شد
اگر پیشانیت بلند بود ، دولت دار می شدی
اگر پیشانیت کوتاه بود ، علامت تنگدستی بود
اگر کف پایت می خارید ، راهی در پیش داشتی
اگر کف دستت می خارید ، پول گیرت می آمد
شب در آینه نگاه نکن ، دیوانه می شوی
شب سوت نزن ، جن ها جمع می شوند
شب ناخن هایت را کوتاه نکن ، شگون ندارد
ناخن های کوتاه شده ات را روی زمین نریز ، فقر می آورد
دم زرده جارو نکن ، شگون ندارد
پشت سر کسی جارو نکن ، بر نمی گردد
آب روی گربه نریز ، دستانت زگیل ( آبله) می زند
اگر لکه روی صورت زن حامله باشد، بچه اش دختر می باشد
اگر زن حامله سیب بخورد بچه اش خوشگل می شود
اگر زن حامله ویارش به ترشی باشد ، بچه اش دختر است
به زن حامله از غذای خوشبویت بده ؛ مبادا چشمان بچه اش زاغ شود
اگر آفتاب باشد و باران ببارد ، گرگ ها در حال زائیدن هستند
نان نعمت خداست ، اگر روی زمین افتاد ، آنرا بردار و در شکاف دیوار بگذار و گرنه قحطی می آید
آخر خنده گریه است
اگر دود بطرف کسی رفت ، پولدار است
اگر عطسه زد ، صبر کن
چاقو را در شب عید قربان برای کشتن قربانی در حلق درخت بگذار
فرزندت را از کسی که چشمان شور دارد و نظر می زند ، پنهان کن
برای رفع بیماری و چشم زخم ، اسپند و کندرک دود کن
اگر می خواهی بختت باز شود ، به جای عروس بنشین